Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
partial derivative
مشتق پاره ای
[ریاضی]
Other Matches
tear down
پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
tatter
لباس پاره پاره ژنده پوش
slat
پاره پاره شدن چادر
slats
پاره پاره شدن چادر
analyze
پاره پاره کردن
to part in pieces
پاره پاره کردن
pick to pieces
پاره پاره کردن
scalpel
پاره پاره کردن
to tear to pieces
پاره پاره کردن
to pick to piece
پاره پاره کردن
to cut to pieces
پاره پاره کردن
shredders
پاره پاره کننده
shredder
پاره پاره کننده
tearoff
پاره پاره کردن
tatter
پاره پاره کردن
scalpels
پاره پاره کردن
analyzes
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed
پاره پاره کردن تشریح کردن
offshoot
مشتق
offshoots
مشتق
parasyntetic
مشتق
formant
مشتق
paronym
مشتق
derivatives
مشتق
paronymous
مشتق
derivative
مشتق
anti derivative
ضد مشتق
differentiate
مشتق گرفتن
calcic
مشتق ازاهک
autologous
مشتق از خود
differentiating
مشتق گرفتن
differentiates
مشتق گرفتن
to d. itself
مشتق شدن
denominators
مشتق کننده
formative
کلمه مشتق
derivations
مشتق گیری
derivation
مشتق گیری
second derivative
مشتق دوم
silicic
مشتق از سیلیس
parasyntetic
مشتق و مرکب
differential equations
معادلات مشتق
parial derivative
مشتق جزئی
spiritous
مشتق ازالکل
branch
مشتق شدن
diphyletic
مشتق از دو نیا
denominator
مشتق کننده
deriving
مشتق شده از
deriving
مشتق کردن
branches
مشتق شدن
derived field
فیلد مشتق
derives
مشتق شده از
derives
مشتق کردن
derive
مشتق شده از
differentiator
مشتق گیر
differentiation
مشتق گیری
derive
مشتق کردن
second derivative
مشتق مرتبه دوم
partial derivative
مشتق جزیی
[ریاضی]
Y'
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
Y prime
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
romanesque
مشتق از زبان لاتین
adscititious
مشتق از عامل خارجی
deverbative
مشتق شده از فعل
patronymic
مشتق از نام پدر
analysis
مشتق وتابع اولیه
derived demand
تقاضای مشتق شده
derives
نتیجه گرفتن مشتق شدن
deriving
نتیجه گرفتن مشتق شدن
matronymic
اسم مشتق ازطرف مادر
deverbative
بصورت مشتق استعمال شده
differentiable function
تابع مشتق پذیر
[ریاضی]
derive
نتیجه گرفتن مشتق شدن
differential equation
معادله متغیر مشتق چیزی
potash
کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
denominative
مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
tartarous
دردی شکل مشتق از درده شراب
phonrtic drill
مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
kiosks
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
kiosk
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
adrenal
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
thallium
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
chain
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chains
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
acro
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acaro
کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
epithelioma
غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
aceto
پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetra
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
checks
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checked
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
shred
پاره
scrappy
پاره پاره
scrappiest
پاره پاره
framentary
پاره پاره
piece
پاره
scrappier
پاره پاره
pieces
پاره
peaked line
خط پاره پاره
line segment
پاره خط
mammock
پاره
isomerous
هم پاره
isomer
هم پاره
in rags
پاره
out at elbows
پاره
part
پاره
member
پاره
members
پاره
raggle
پاره
fragments
پاره
scrapped
پاره
bits
پاره
scrapping
پاره
bit
پاره
scraps
پاره
fragment
پاره
scrap
پاره
tatters
پاره
shreds
پاره
shredding
پاره
scappy
پاره پاره
fragmenting
پاره
fragmentary
پاره پاره
duds
پاره
the golden
پاره
shredded
پاره
pl/m
زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
rhythm-and-blues
نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده
mitraille
چاره پاره
tear up
پاره کردن
wear and tear
<idiom>
پاره پوره
to cut down
پاره کردن
tatty
پاره پوره
middle fraction
پاره میانی
tattered
پاره پوره
partial fraction
پاره کسر
partially ordered
پاره مرتب
scrappiness
پاره پارگی
quarry stone
پاره سنگ
partial sum
پاره مجموعه
partial order
پاره ترتیب
split up
پاره شدن
partial function
پاره تابع
scrap iron
اهن پاره
look before your leap
پاره نکن
lacerate
پاره کردن
rip
پاره کردن
ripped
پاره کردن
bat
پاره اجر
fragment
تکه پاره
fragmenting
تکه پاره
fragments
تکه پاره
bit
پاره خبر
rips
پاره کردن
bits
پاره خبر
firebrands
اتش پاره
firebrand
اتش پاره
bats
پاره اجر
batted
پاره اجر
rends
پاره کردن
lacerates
پاره کردن
lacerating
پاره کردن
shards
پاره سفال
shard
پاره سفال
ballast
پاره سنگ
breaks
پاره کردن
break
پاره کردن
tear
پاره کردن
tears
پاره کردن
rend
پاره کردن
rending
پاره کردن
fragmentary
پاره پاره جزء جزء
fire brand
اتش پاره
icicles
یخ پاره قطعه یخ
caruncle
گوشت پاره
case shot
چار پاره
icicle
یخ پاره قطعه یخ
lay open
پاره کردن
fragmented
چند پاره
dilacerate
پاره کردن
fragmental
پاره پاره جزء جزء
equulei
پاره اسب
equuleus
پاره اسب
cuts
پاره کردن
cut
پاره کردن
divulsion
پاره کردن
brickbat
پاره اجر
lancinate
پاره کردن
broken bricks
پاره اجر
lacerable
پاره شدنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com