English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sophisticated مشگل وپیچیده درسطح بالا
Other Matches
troubleshooter مشگل گشا
troubleshooters مشگل گشا
mystification مشکل وپیچیده سازی
conundrum مسئله بغرنج وپیچیده
conundrums مسئله بغرنج وپیچیده
flow charts نودار جریان امورصنعتی وپیچیده
flow chart نودار جریان امورصنعتی وپیچیده
to chop out درسطح پدیدارشدن
wells درسطح امدن وجاری شدن
outcrops فهور چینه درسطح زمین
well درسطح امدن وجاری شدن
outcrop فهور چینه درسطح زمین
epicentre نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
surface dive غوص گرفتن در حال شنای درسطح اب
geodetic وابسته به علم زمین پیمایی درسطح کره
collages اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
geodesical وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
collage اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
pteropod نرم تنان شکم پای شناور درسطح دریا
mobile equipment pool بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
laitance حبابی که پس از بتن ریزی درسطح بتن فاهر میشود وباعث متخلخل شدن سطح بتن میگردد
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
highs بالا
upped رو به بالا
high بالا
up بالا
galleries لژ بالا
upper بالا
upping بالا
upper limit حد بالا
overtone بالا تن
overtones بالا تن
superincumbent از بالا
upped بالا
up there ان بالا
highest بالا
up stairs بالا
up رو به بالا
gallery لژ بالا
ascendency بالا
ascendancy بالا
at a great age در سن بالا یی
balcony لژ بالا
balconies لژ بالا
lever bridge پل بالا رو
outreach بالا
top بالا
on high در بالا
aweigh بالا
over- بالا
in old age [in great age] در سن بالا
overhead سر بالا
upping رو به بالا
overhead بالا
upside بالا
aloft بالا
over بالا
atop بالا
headwater بالا اب
uppermost از بالا
above در بالا
upgrading از درجه بالا
high precison دقت بالا
upgraded بالا بردن
upgraded از درجه بالا
upgraded بطرف بالا
upgrades بالا بردن
upgrades از درجه بالا
upgrades بطرف بالا
upgrading بالا بردن
upgrading بطرف بالا
upgrade از درجه بالا
tosses بالا انداختن
upward بطرف بالا
upper classes طبقه بالا
upper class طبقه بالا
upward compatible همساز رو به بالا
upward flow جریان رو به بالا
upward motion حرکت رو به بالا
upward rotation چرخش رو به بالا
tossing بالا انداختن
upwards بطرف بالا
highlights نور بالا
highlighted نور بالا
highlight نور بالا
oversize سایز بالا
all-time بالا یا پایینترین حد
chock-a-block بالا کشیده
tossed بالا انداختن
toss بالا انداختن
upgrade بالا بردن
topside قسمت بالا
topsides قسمت بالا
toss your oars پارو بالا
unfield میدان بالا
up and down بالا و پایین
top down از بالا به پایین
top-down از بالا به پایین
uplifter بالا برنده
escalated بالا گرفتن
upper beam تیر بالا
upper bound کران بالا
spec مشخصات بالا
upraise بالا بردن
uprear بالا بردن
upriser بالا رونده
escalate بالا گرفتن
raises بالا بردن
promoting بالا بردن
promotes بالا بردن
promoted بالا بردن
promote بالا بردن
elevating بالا بردن
elevates بالا بردن
elevate بالا بردن
Mts بالا رفتن
Mt بالا رفتن
regorge بالا اوردن
res noitaloseR بالا
scandent بالا رونده
aspiring بالا رفتن
aspires بالا رفتن
aspired بالا رفتن
intumesce بالا امدن
radio frequency فرکانس بالا
upheaval بالا امدن
raise بالا کشیدن
raise بالا بردن
raises بالا کشیدن
long precision با دقت بالا
jacks بالا بردن
jack بالا بردن
mountant بالا رونده
on stilts بالا ایستاده بل
plan view دید از بالا
plan view نمای بالا
joo chin pyon soon koot کف دست بالا
pushup بالا فشردنی
jack up بالا بردن
it comes from above از بالا می آید
upheavals بالا امدن
aspire بالا رفتن
spoke bone زند بالا
embezzling بالا کشیدن
soared بالا رفتن
soar بالا رفتن
shoot-outs بالا جستن
shoot out بالا جستن
shoot forth بالا جستن
high temperature دمای بالا
top carriage قنداق بالا
top cast ریختن از بالا
top pour ریختن از بالا
high storage انباره بالا
high resolution وضوح بالا
lifting device ابزار بالا بر
topmast دکل بالا
rally بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
soars بالا رفتن
to set in بالا امدن
to puff up بالا امدن
embezzles بالا کشیدن
embezzle بالا کشیدن
surmountable بالا قرارگرفتنی
raising بالا اوردن
talll بلند بالا
the above figures ارقام بالا
high wing بال بالا
the upper storey اشکوب بالا
they were filfty at the outsid دست بالا
to bring up بالا اوردن
to cast the g. بالا اوردن
to fetch up بالا اوردن
embezzled بالا کشیدن
high voltage ولتاژ بالا
to puff out بالا امدن
rallied بالا بردن قی مت
escalates بالا گرفتن
heaved بالا کشیدن
upping بالا بردن
upped بالا بردن
up بالا بردن
to hinge up به بالا پیچیدن
to tilt up به بالا پیچیدن
to turn up [collar] به بالا پیچیدن
tweaks بالا بردن
tweaking بالا بردن
tweaked بالا بردن
tweak بالا بردن
ante : بالا بردن
to fold up به بالا پیچیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com