Dictiornary-Farsi | مصالح شکسته اجری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
brick ballast	مصالح شکسته اجری


Other Matches

brick masonary channel	کانال با مصالح اجری
ballast	مصالح شکسته
ballast	شن ریزی مصالح شکسته
stone ballast	مصالح شکسته سنگی
telescopic	دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
roof covering material	مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
tegular	اجری
brick built	اجری
lateritious	اجری
brick veneer	روکاری اجری
brick lining	پوشش اجری
brick facing	نمای اجری
tow brick wall	دیوار دو اجری
face brickwork	نماسازی اجری
brick red	رنگ اجری
malam	اجری که از ان میسازند
lateritious	اجری رنگ
rubiginous	برنگ قرمز اجری
upright course of bricks	هره اجری روی دیوار
pale brick	اجری که خوب پخته نشده است
nogging	اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
tryworks	کوره اجری دارای سه پایه کار گذارده شده در ان
opalite	ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
donors	مصالح
compromiser	مصالح
mantling	مصالح
donor	مصالح
material	مصالح
materials	مصالح
binding material	مصالح چسبنده
stuffs	جنس مصالح
sealing compound	مصالح سیلکوت
talus meterial	مصالح سنگریز
testing of materials	ازمایش مصالح
waste material	مصالح وازده
stuff	جنس مصالح
permeable materials	مصالح تراوا
stuffed	جنس مصالح
strength of materials	مقاومت مصالح
endurance limit	حد دوام مصالح
reason of state	مصالح عمومی
overburden	مصالح رویی
public interests	مصالح عامه
hard core	مصالح تخریب
hard core	مصالح اوار
impermeable materials	مصالح ناتراوا
impermeable materials	مصالح نفوذناپذیر
masonry dam	سد با مصالح بنایی
foundation materials	مصالح پی سازی
engineering material	مصالح مهندسی
reason of state	مصالح مملکتی
building material	مصالح ساختمان
building material	مصالح ساختمانی
rubble hard core	مصالح اوار
rubble hard core	مصالح تخریب
road making material	مصالح راهسازی
coated materials	مصالح اغشته
road making material	مصالح راه
considerations of public interest	مصالح مرسله
material testing	ازمایش مصالح
paving	مصالح سنگفرش
material	جنس مصالح
material	مصالح ساختمان
materials	مصالح ساختمان
flooring	مصالح کف سازی
aggregates	مصالح دانهای
materials	جنس مصالح
ballast	مصالح شسته
impervious materials	مصالح ناتراوا
aggregate	مصالح دانهای
uniform aggregate	مصالح ریزدانه یکنواخت
transferor	مصالح انتقال دهنده
coarse aggregate	مصالح درشت دانه
testing of materials	ازمایش مقاومت مصالح
semipervious materials	مصالح نیمه تراوا
semipermeable materials	مصالح نیمه تراوا
storage pile	انبار مصالح در کارگاه
aggregate flow diagram	نمودار تهیه مصالح
coated materials	مصالح اندود شده
material testing laboratory	ازمایشگاه مصالح ساختمانی
aggregate	مصالح دانه بندی
aggregate	کلوخه مصالح سنگی
material storage area	انبار مصالح ساختمانی
masonry lining	پوشش با مصالح ساختمانی
masonery bond	بست مصالح بنایی
masonery	مصالح ساختمانی سنگتراشی
aggregates	کلوخه مصالح سنگی
aggregates	مصالح دانه بندی
roofing	مصالح ساختن بام
endowment for the benefit of the public	وقف بر مصالح عامه
florring	مصالح فرش اطاق
sheeting	مصالح ورق سازی
material testing machine	دستگاه ازمایش مقاومت مصالح
aggregate interlocking	بهم چسبیدن مصالح ریزدانه
coarse aggregate	مصالح دانه بندی درشت
ticky-tacky [American E]	جنس بنجل [مصالح ساختمان]
selected fill	مصالح انتخابی برای خاکریزی
fine aggregate	مصالح ریزدانه سنگدانههای ریز
jerry build	با مصالح ارزان ساختمان کردن
electric wiring material	مصالح سیم کشی برق
sheathing	مصالح مخصوص غلاف یا پوشش
studding	مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره
heart broken	دل شکسته
running hand	خط شکسته
wrecked	شکسته
downhearted	دل شکسته
shakier	شکسته
zigzagged	شکسته
zigzag	شکسته
zigzags	شکسته
in pieces	شکسته
broken-hearted <adj.>	دل شکسته
cursive	خط شکسته
heartsick	دل شکسته
disrupted	شکسته
heartbroken	دل شکسته
fragmentary	شکسته
zigzagging	شکسته
fragmental	شکسته
shakiest	شکسته
shaky	شکسته
fracted	شکسته
broken	شکسته
hauls	فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
tubing	مصالح لوله سازی ولوله کشی
haul	فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauled	فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauling	فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
fyloft	صلیب شکسته
puncturing	شکسته شدن
punctures	شکسته شدن
raddled	شکسته شده
modesty	شکسته نفسی
german giant swing	افتاب شکسته
giant circle	افتاب شکسته
hot short	شکسته گرم
orthopedics	شکسته بندی
shatter	قطعات شکسته
shatters	قطعات شکسته
orthopaedics	شکسته بندی
chevron	پرانتز شکسته
haken kreuz	صلیب شکسته
pointed bracket	پرانتز شکسته
angle bracket	پرانتز شکسته
a broken arm	بازوی شکسته
wrecked	کشتی شکسته
puncture	شکسته شدن
punctured	شکسته شدن
osteopathist	شکسته بند
framentary	شکسته ناقص
castway	کشتی شکسته
broken <adj.>	شکسته [دستگاهی]
fractured	سطح شکسته
fractures	سطح شکسته
distort	شکسته شدن
bone setter	شکسته بند
doddered	شکسته سست
broken stone	سنگ شکسته
wrech	کشتی شکسته
taxis	شکسته بندی
sherd	کوزه شکسته
bone setting	شکسته بندی
cauliflower ear	گوش شکسته
fracture	سطح شکسته
broken	شکسته شده
flinders	قطعات شکسته
distorts	شکسته شدن
bonesetter	شکسته بند
deject	دل شکسته کردن
red short	شکسته سرخ
fracturing	سطح شکسته
crushed stone	سنگ شکسته
shards	کوزه شکسته
cold short	شکسته سرد
shard	کوزه شکسته
split screen	صفحه شکسته
split-screen	صفحه شکسته
to run upon the rocks	شکسته شدن
masonary	مصالح ساختمانی مانند اجر سیمان و غیره
internationalism	عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
haul road	راه مخصوص حمل مصالح ساختمانی به کارگاه
to humble oneself	شکسته نفسی کردن
potsherd	تکه سفال شکسته
zircon	سخن دست و پا شکسته
refracts	شکسته شدن نور
brokenly	بطور شکسته یا بریده
broken hardening	سخت گردانی شکسته
broken english	انگلیسی دست و پا شکسته
bowed down by grief	شکسته شده ازغم
agmatology	علم شکسته بندی
pulled	شکسته شده افتاده
splint	چوب شکسته بندی
shipwreck	کشتی شکسته شدن
shipwrecked	کشتی شکسته شدن
jargon	سخن دست و پا شکسته
cast away	کشتی شکسته مطرود
chippings	سنگ شکسته ریز
refracted	شکسته شدن نور
refracting	شکسته شدن نور
infirmly	بطور علیل یا شکسته