Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
rational consumer
مصرف کننده عقلائی
Other Matches
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
consumers
مصرف کننده
consumer
مصرف کننده
user
مصرف کننده
users
مصرف کننده
consumer preference
رجحان مصرف کننده
consumerism
حمایت از مصرف کننده
soverignty of the consumer
حاکمیت مصرف کننده
consumer surplus
نصیب مصرف کننده
consumer's choice
انتخاب مصرف کننده
consumer behaviour
رفتار مصرف کننده
consumer sovereignty
حاکمیت مصرف کننده
consumer psychology
روانشناسی مصرف کننده
consumer equilibrium
تعادل مصرف کننده
service cable
کابل مصرف کننده
consumer credit
اعتبار مصرف کننده
consumer choice
انتخاب مصرف کننده
representative consumer
مصرف کننده نمونه
consumer protection
حمایت از مصرف کننده
consumer economics
علم اقتصاد مصرف کننده
theory of consumer's choice
نظریه انتخاب مصرف کننده
dominant user
یکان مصرف کننده عمده
consumer's surplus
یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
recommended retail price
قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
rational
عقلائی
reasonable
عقلائی
consumer advertising
تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
reasonable advantage
منفعت عقلائی
rationabile stoverium
نفقه عقلائی
rationalization
عقلائی کردن
rational expectations
پیش بینیهای عقلائی
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
bespoke software
نرم افزاری بکه برای یک نیاز خالص مصرف کننده نوشته شده است
neoclassical economics
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
freeware
نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
extravagant
مصرف
comsumption
مصرف
of no a
بی مصرف
expenditure
مصرف
income consumption curve
مصرف
waster
مصرف
wasters
مصرف
wasteful
مصرف
consumption
مصرف
waste
بی مصرف
usage
مصرف
wastes
بی مصرف
usages
مصرف
expense
مصرف
offtake
مصرف
unemployed
بی مصرف
disposal
مصرف
good for nothing
بی مصرف
consumption possibility line
حد مصرف
consumerism
مصرف
sodden
بی مصرف
aggregate consumption
مصرف کل
overall consumption
مصرف کل
otiose
بی مصرف
usage rate
نرخ مصرف
use up
مصرف کردن
shelf life
تاریخ مصرف
abuses
سوء مصرف
dismantling
بی مصرف کردن
consumes
مصرف کردن
abusing
سوء مصرف
home consumption
مصرف خانگی
dismantled
بی مصرف کردن
consumed
مصرف کردن
optional consumption
مصرف اختیاری
consume
مصرف کردن
dismantles
بی مصرف کردن
peak load
بحبوحه مصرف
utilizable
<adj.>
قابل مصرف
abuse
سوء مصرف
maximum power demand
مصرف حداکثر
domestic consumption
مصرف خانگی
rags
بی مصرف شدن
per capita consumption
مصرف سرانه
rag
بی مصرف شدن
to use up
مصرف کردن
inconsumable
مصرف نکردنی
per capita water consumption
مصرف سرانه اب
abused
سوء مصرف
permanent consumption
مصرف دائمی
coefficient of utility
ضریب مصرف
transitory consumption
مصرف گذرا
productive consumption
مصرف مولد
partial substitution
جانشینی مصرف
unproductive consumption
مصرف بیهوده
high mass consumption
مصرف انبوه
spends
مصرف کردن
using
استعمال مصرف
conspicious consumption
مصرف تجملی
disposable
مصرف شدنی
transitory consumption
مصرف انتقالی
idle stock
موجودی بی مصرف
exhausted
مصرف شده
consumption rate
نواخت مصرف
consumption rate
میزان مصرف
conspicuious consumption
مصرف تجملی
gasoline consumption
مصرف بنزین
power consumption
مصرف برق
consumer brand
کالای پر مصرف
throwaway
یکبار مصرف
power consumer
مصرف برق
consumerism
مصرف گرایی
consumable
مصرف شدنی
consumption function
تابع مصرف
consumption possibility line
خط امکانات مصرف
home use entry
اعلامیه مصرف
private consumption
مصرف خصوصی
utilization
مصرف بکاربری
fuel consumption
مصرف سوخت
expendable
مصرف پذیر
home consumption
مصرف داخلی
dismantle
بی مصرف کردن
present consumption
مصرف حال
consumption rate
اهنگ مصرف
national consumption
مصرف ملی
consumption schedule
جدول مصرف
consumption theory
نظریه مصرف
present consumption
مصرف جاری
power consumption
مصرف قدرت
utilisation
[British]
مورد مصرف
internal consumption
مصرف داخلی
irrigation consumption
مصرف ابیاری
uses
استعمال مصرف
internal power
مصرف داخلی
utilisations
موارد مصرف
utilizations
موارد مصرف
excise tax
مالیات بر مصرف
use
استعمال مصرف
expenditure
میزان مصرف
using
مورد مصرف
energy consumption
مصرف انرژی
put away
مصرف کردن
usage
مورد مصرف
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
rival consumption
مصرف رقابتی
utilization
مورد مصرف
autonomous consumption
مصرف مستقل
rate of consumption
نرخ مصرف
expenditure credit
اعتبار مصرف
usages
موارد مصرف
ready for use
اماده مصرف
induced consumption
مصرف تشویقی
applicable
<adj.>
قابل مصرف
recive
مصرف کنید
industrial consumption
مصرف صنعتی
TAN
[Transaction authentication number]
رمز یکبار مصرف
capital consumption
مصرف سرمایه
spend
مصرف کردن
usable
<adj.>
قابل مصرف
useful
<adj.>
قابل مصرف
induced consumption
مصرف القائی
suitable
<adj.>
قابل مصرف
mass consumption
مصرف کلان
mass consumption
مصرف انبوه
utilisable
[British]
<adj.>
قابل مصرف
throw away
چیز بی مصرف
eat
مصرف کردن
suitable
<adj.>
مصرف کردنی
applicable
<adj.>
مصرف کردنی
bootless
بی مصرف بی علاج
ready use
اماده مصرف
usable
<adj.>
مصرف کردنی
useful
<adj.>
مصرف کردنی
utilisable
[British]
<adj.>
مصرف کردنی
utilizable
<adj.>
مصرف کردنی
eats
مصرف کردن
propensity to consume
تمایل به مصرف
propensity to consume
گرایش به مصرف
metre
کنتور مصرف سنج
nonrival consumption
مصرف غیر رقابتی
law of diminishing atility
قانون مصرف نزولی
baubles
چیزقشنگ وبی مصرف
throwaway
مصرف کن و دور بیانداز
consumers cooperative company
شرکت تعاونی مصرف
uses
بکاربردن مصرف کردن
uses
مصرف استفاده کردن
excess meter
کنتور مصرف اضافی
use
مصرف استفاده کردن
consumable supplies
اماد مصرف شدنی
reactive volt ampere hour meter
کنتور مصرف کور
age of mass consumption
عصر مصرف انبوه
offer curve
منحنی قیمت مصرف
gew gaw
اشیاء قشنگ بی مصرف
expendable property
اماد مصرف شدنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com