English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English Persian
i am bend on going مصمم هستم بروم
Other Matches
determined مصمم
determinedly مصمم
resolute مصمم
unflinching مصمم
single-minded مصمم
undeviating مصمم
decided مصمم
four-square مصمم
single minded مصمم
strong-willed مصمم
up in the air نا مصمم
intent مصمم
set مصمم
sets مصمم
setting up مصمم
to be resolved مصمم شدن
to be up in the air نا مصمم بودن
unhesitating مصمم ثابتقدم
manful مردوار مصمم
decidedly بطور مصمم
stalwarts بی باک مصمم
stalwart بی باک مصمم
intent on doing anything مصمم درکردن کاری
to be single-minded <idiom> مصمم بودن [اصطلاح]
self determined مصمم درنفس خود
to be absolutely determined کاملا مصمم بودن
it fell to my lot to go من شد که بروم
let me go بروم
dead set against something <idiom> کاملا مصمم در انجام کاری
resolved دارای عزم ثابت مصمم
determine مصمم شدن حکم دادن
determines مصمم شدن حکم دادن
determining مصمم شدن حکم دادن
i can go میتوانم بروم
i ougth to go باید بروم
i ought to go باید بروم
i must go باید بروم
i made up my mind to go بر ان شدم که بروم
let me go بگذار بروم
it fell to my lot to go قرار شد من بروم
iam d. to go مایلم بروم
iam a to go میترسم بروم
i will go که بروم میروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i may go ممکن است بروم
in order that i may go برای اینکه بروم
shall i go? ایا باید بروم
She asked me in (inside the house). تعارفم کرد بروم بو
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
He advised (urged) me to go. به من توصیه کرد که بروم
I have no place (nowhere) to go. جایی ندارم بروم
How do I get to this place / this address? چطور می تونم به ... بروم؟
i made up my mind to go نصمیم گرفتم که بروم
i agreed to go حاضر شدم بروم
he insisted on me to go اصرار کرد که بروم
he gave me a sign to go اشاره کرد که بروم
byzantine وابسته بروم شرقی
i am purposed to go قصد دارم بروم
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i am reluctant to go میل ندارم بروم
i am unwilling to go راضی نیستم بروم
i am unwilling to go مایل نیستم بروم
I must be going now. الان دیگه باید بروم
may i go yes you may ایا ممکن است من بروم
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I wI'll be damned if I ll go . لعنت برمن اگه بروم
i had barely time to get out همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
He arrived just as I was about to go . درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
I dont have time to go to the movies . فرصت نمی کنم به سینما بروم
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
Can I get there on foot? آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
You wont catch me going to his house . غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Now it is about time to head home! الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i had half a mind to go چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
i am pushed for money هستم
I'm من هستم
am هستم
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I am sure that ... من مطمئن هستم که ...
we owe him for his services خدمات او هستم
iam d. to go ارزومندرفتن هستم
I'm your age. من هم سن شما هستم.
i am under obligation to him من ممنون او هستم
i feel گرسنه هستم
i have not a dry t. on me سر تا پا خیس هستم
Next to you I'm slim. در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club! من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am certain of it. من درباره اش مطمئن هستم.
own a house دارای خانهای هستم
i await you منتظر شما هستم
i feel sleepy خواب الود هستم
i maintain قائل هستم به اینکه ...
I am at your disposal. من دراختیار تان هستم
i am at your service در خدمت شما هستم
i own that house من صاحب ان خانه هستم
i a with you on that matter من در ان موضوع با شماموافق هستم
iam in bad خیلی در تنگی هستم
i am under obligation to him زیر بارمنت او هستم
i pause for a reply منتظر پاسخ هستم
feet dry روی هدف هستم
i owe him & پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life برای جانش دل واپس هستم
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
I come from Iran . I am Iranian. من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I've been here for five days. پنج روزه که من اینجا هستم.
I am a strange in this town. دراین شهر غریب هستم
i am about that من در این خصوص دلواپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . با یکی از وزراء نزدیک هستم
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
i am impatient for it ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
I'll be happy to help [assist] you. من با کمال میل در اختیار شما هستم.
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I agree with you completely. من کاملا با نظر شما موافق هستم.
i am not made of salt مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again. منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'm full. من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I am very orderly and systematic in my work . درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am your humble servant . I defer to you . من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I have done my homework. I know how to cope . من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I know the area more or less . کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality. برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadied فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadies فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steadying فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened. خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Can you show me on the map where I am? آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
holding در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
how much do i owe you چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
feet wet من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i suffer from headache سردرد دارم دچار سردرد هستم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com