English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
security مصونیت تضمین
Other Matches
immunity مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
warranty امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
inviolately با مصونیت
franchise مصونیت
franchises مصونیت
impunity مصونیت
sacredness مصونیت
hedging مصونیت
privilege مصونیت
immunity مصونیت
privilege of parliament مصونیت پارلمانی
judicial immunity مصونیت قضایی
privilege of paliament مصونیت پارلمانی
noise immunity مصونیت از اختلال
immunization مصونیت دادن
immunologic مربوط به مصونیت
immunology مبحث مصونیت
diplomatic immunity مصونیت سیاسی
infallibility مصونیت از خطا
privilege frome arrest مصونیت از توقیف
diplomatic immunity مصونیت دیپلماتیک
security تامین مصونیت
immunogenetics مبحث مصونیت نژادی
franchise du quartier مصونیت محل اقامت
immunize مصونیت دار کردن
inviolacy نقض نشدگی مصونیت
immunises مصونیت دار کردن
immunising مصونیت دار کردن
immunized مصونیت دار کردن
immunizes مصونیت دار کردن
immunizing مصونیت دار کردن
immunised مصونیت دار کردن
hedges کسب مصونیت نمودن
hedge کسب مصونیت نمودن
hedged کسب مصونیت نمودن
inviolably با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
franchisede i'hotel مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
mithridatism مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
benefit of clergy مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
guaranty تضمین
guarantee تضمین
gurantee تضمین
guarantee تضمین
guaranty تضمین
pledge [archaic] [guaranty] تضمین
assurances تضمین
warranty تضمین
guaranteed تضمین
collateral تضمین
assurance تضمین
guarantees تضمین
certified check چک تضمین شده
service obligation تضمین خدمت
money back تضمین پرداخت
surety bond تضمین نامه
value as security ارزش تضمین
embodiment تضمین درج
under reserve تحت تضمین
guarantee period مدت تضمین
in bond تحت تضمین
indemnification تضمین خسارت
bank note چک تضمین شده
back letter گواهی تضمین
warranting تضمین حکم
warranting تضمین کردن
warranted تضمین حکم
warranted تضمین کردن
warrant تضمین حکم
warrant تضمین کردن
bond تضمین کردن
bonded تضمین دار
certifying تضمین کردن
certifies تضمین کردن
insuring تضمین کردن
insures تضمین کردن
bonded تحت تضمین
ensuring تضمین کردن
ensured تضمین کردن
ensure تضمین کردن
warrants تضمین کردن
seal نشان تضمین
warrants تضمین حکم
security گرو تضمین
certify تضمین کردن
ensures تضمین کردن
seals نشان تضمین
voucher مدرک تضمین کننده
vouchers مدرک تضمین کننده
to ensure something تضمین کردن [چیزی]
guarantees تامین تضمین کردن
indemnities تاوان تضمین خسارت
indemnity تاوان تضمین خسارت
guarantee تامین تضمین کردن
guaranteed تامین تضمین کردن
warrent حواله وسیله تضمین
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
gap in coverage ناکافی بودن تضمین
guaranteed prices قیمتهای تضمین شده
bail تضمین ضمانت کردن
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
avouch تضمین کردن مستقر ساختن
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
warranted rate of growth نرخ رشد تضمین شده
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
bond تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
warranties تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty تضمین تعهد تعهد قانونی
constants سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
locarno treaty بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
choke modulation مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com