Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English
Persian
infallible
مصون از خطا منزه از گناه
Other Matches
sublimating
منزه
sublimated
منزه
irrefrangible
منزه
sacrosanct
منزه
sublimate
منزه
superempirical
منزه
superi or to bribery
منزه
sublimates
منزه
incorruptive
منزه از ارتشاء
incorruptibility
منزه از ارتشاء
holy
منزه وپاکدامن
holiest
منزه وپاکدامن
holier
منزه وپاکدامن
polishes
منزه کردن واکس زدن
polish
منزه کردن واکس زدن
immune
مصون
invioable
مصون
immundity
مصون
inviolate
مصون
privileged
مصون
inviolable
مصون
inviolable
مصون ازتعرض
infallible
مصون از خطا
immunization
مصون کردن
inviolably
بطور مصون
irrefrangible
نگفتنی مصون
sacred cow
شخص مصون از انتقاد
immune from disease
مصون از گرفتن ناخوشی
sacred cows
شخص مصون از انتقاد
frankest
باطل کردن مصون ساختن
franking
باطل کردن مصون ساختن
frank
باطل کردن مصون ساختن
franker
باطل کردن مصون ساختن
franked
باطل کردن مصون ساختن
franks
باطل کردن مصون ساختن
mithridatize
از اثر زهر مصون کردن
inviolability
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
guinea pigs
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
dunnage
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
transgression
گناه
faulted
گناه
fault
گناه
misdemeanours
گناه
offense
گناه
faults
گناه
irreproachable
بی گناه
cleanhanded
بی گناه
sinless
بی گناه
sackless
بی گناه
offense,etc
گناه
offenceless
بی گناه
pure of guilt
بی گناه
niet culpable
بی گناه
misdemeanor
گناه
reproachless
بی گناه
irreprehensible
بی گناه
delict
گناه
deep dyed
گناه
misdemeanour
گناه
misdemeanors
گناه
sinned
گناه
sinning
گناه
offenses
گناه
offence
گناه
guilt
گناه
guiltless
بی گناه
crime
گناه
blameless
بی گناه
vice-
گناه
sin
گناه
vice
گناه
vices
گناه
vises
گناه
blaming
اشتباه گناه
blames
اشتباه گناه
blame
اشتباه گناه
erring
گناه کار
irreprovable
بی گناه رد نکردنی
resipiscence
اقرار به گناه
resipiscent
معترف به گناه
peccabillo
گناه کوچک
sin of the f.
گناه جسم
sin
گناه ورزیدن
to perpetrate a crime
گناه کردن
mortal sin
گناه کبیره
venial sin
گناه صغیره
sinning
گناه ورزیدن
sinned
گناه ورزیدن
deadly sin
گناه کبیره
venial
گناه صغیر
misdeeds
جرم گناه
guilt feeling
احساس گناه
hamartophobia
گناه هراسی
peccatophobia
گناه هراسی
misdeed
جرم گناه
absolution
آمرزش گناه
remission
عذر گناه
transgression
خطا گناه
blamed
اشتباه گناه
crime
گناه کردن
capital offence or crime
گناه مستوجب اعدام
of malice prepense
با قصد ارتکاب گناه
besetting sin
گناه دست برندار
to purify from sin
از گناه پاک کردن
to sin agaist god
بخدا گناه ورزیدن
the f.of adem
گناه یا انحراف ادم
a guilty conscience
[about]
وجدان با گناه
[بخاطر]
pardoner
کشیش امرزنده گناه
in flagrant delict
درعین ارتکاب گناه
incendiary crime
گناه اتش انگیزی
incestuously
با گناه نزدیکی بمحارم
impemitently
بااصرار در گناه کاری
i may thank myself
گناه از خودم است
d.sin
گناه بزرگ عمدی
impenitently
بالجاجت در گناه کاری
i am shaped in sin
در گناه سرشته شده ام
guilt
گناه مجرمیت محکومیت
capital
گناه مستوجب اعدام سرمایه
to perpetrate a crime
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
to purify from sin
از قید گناه ازاد کردن
to acknowledge your own guilt
[culpability]
به گناه خود اقرار کردن
absolving
کسی را از گناه بری کردن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
own up
<idiom>
گناه رابه گردن گرفتن
absolves
کسی را از گناه بری کردن
puratorial
پاک کننده گناه کفارهای
absolve
کسی را از گناه بری کردن
original sin
نخستین گناه ادم ابوالبشر
salvationism
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
sin of omission
گناه فروگذاری از انجام امری
absolved
کسی را از گناه بری کردن
i insist on his innocence
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist that he is innocent
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
conscience-stricken
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
dewy-eyed
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy eyed
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
peccability
ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
to feel a pang of guilt
ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
She is more culpable than the others.
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
impenitence
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
immune
مصون کردن محفوظ کردن
king's evidence
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
penance
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
misprision
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
parricidal
وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
to blame somebody for something
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com