English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
formfitting مطابق طرح بدن بشکل بدن
Other Matches
standards مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
cube هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cubes هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
accordant مطابق
consilient مطابق
agreeably to مطابق
from مطابق
pursuant مطابق
according مطابق
in keeping مطابق
respondent مطابق
after مطابق
according to مطابق
confirming مطابق
corresponding مطابق
correspondent مطابق
correspondents مطابق
incompliance with مطابق
in register مطابق
respondents مطابق
secundumn مطابق
correspounding مطابق
correspoundent مطابق
frae مطابق
even with مطابق
complying مطابق با
comply مطابق با
complies مطابق با
corresponding to مطابق با
complied مطابق با
congurous مطابق
matched مطابق
similiar مطابق
within مطابق
corresponding to مطابق
similar مطابق
complied with مطابق با
newfashioned مطابق مد روز
posh مطابق مد روز
traditionally مطابق احادیث
relevant وابسته مطابق
fashionably مطابق معمول
up to date مطابق روز
posher مطابق مد روز
up-to-date مطابق روز
pursuant to مطابق برحسب
corresponds مطابق بودن
pedagogically مطابق فن تعلیم
synchrinized مطابق بودن
corresponded مطابق بودن
testamentary مطابق با وصیت
synchronised مطابق بودن
synchronises مطابق بودن
correspond مطابق بودن
synchronising مطابق بودن
synchronize مطابق بودن
poshest مطابق مد روز
synchronizes مطابق بودن
trendy مطابق آخرین مد
corresponding مطابق متشابه
in accordance with مطابق موافق
by the square مطابق نمونه
physiologically مطابق فیزیولوژی
at my request مطابق با تقاضای من
to correspond to مطابق بودن
by my watch مطابق ساعت من
geometrically مطابق هندسه
after the manner of بتقلید مطابق
homologize مطابق شدن
as usual مطابق معمول
hygienically مطابق بهداشت
adjust مطابق کردن
to برحسب مطابق
orthodox مطابق مرسوم
trendier مطابق آخرین مد
trendiest مطابق آخرین مد
astronomically مطابق هیئت
correspound مطابق بودن
constitutionally مطابق قانون
conform to مطابق بودن با
classic مطابق بهترین نمونه
up to date مطابق اخرین طرز
classics مطابق بهترین نمونه
currencies مطابق روز بودن
currency مطابق روز بودن
pedagogically مطابق علم اموزش
ethnologically مطابق علم نژادشناسی
discretionally مطابق میل و اختیار
dialectically مطابق قواعد منطق
up-to-date مطابق اخرین طرز
biblical مطابق کتاب مقدس
ideals مطابق نمونه واقعی
constitutional مطابق قانون اساسی
technically مطابق اصول فنی
reconstructions نمونه مطابق اصل
reconstruction نمونه مطابق اصل
cut-and-dried مطابق نقشه وبرنامه
ideal مطابق نمونه واقعی
cut and dry مطابق نقشه وبرنامه
cut and dried مطابق نقشه وبرنامه
musically مطابق اصول موسیقی
accentually مطابق تکیه صدا
pedagogical teaching اموزش مطابق فن تعلیم
metronomic مطابق میزانه شمار
anatomically مطابق علم تشریح
anno hegirae مطابق تقویم هجری
quite the thing مطابق بارسم معمول
keping with one's view مطابق نظرکسی بودن
paralleled نظیر مطابق بودن با
modular مطابق اندازه یامقیاس
meets مطابق شرایط بودن
parallel نظیر مطابق بودن با
paralleling نظیر مطابق بودن با
parallels نظیر مطابق بودن با
parallelling نظیر مطابق بودن با
true life مطابق زندگی روزمره
true copy رونوشت مطابق با اصل
ethically مطابق علم اخلاق
to keep step to a band مطابق موزیک پازدن
parallelled نظیر مطابق بودن با
meet مطابق شرایط بودن
tallied تطبیق کردن مطابق بودن
grammatically مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
answers بدرد خوردن مطابق بودن
answer بدرد خوردن مطابق بودن
scriptural مطابق متن کتاب مقدس
that i snot in keepingwith our این مطابق نظریه مانیست
answering بدرد خوردن مطابق بودن
up-to-date امروزی تازه مطابق روز
tallies تطبیق کردن مطابق بودن
models مطابق مدل معینی در اوردن
synchronising همزمان شدن با هم مطابق کردن
answered بدرد خوردن مطابق بودن
synchronises همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardizing مطابق درجه معینی دراوردن
synchronised همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes همزمان شدن با هم مطابق کردن
conventional مرسوم مطابق ایین وقاعده
ideally مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
tallying تطبیق کردن مطابق بودن
phonetioist طرفداری املای مطابق صدا
synchronize همزمان شدن با هم مطابق کردن
tally تطبیق کردن مطابق بودن
symptomatic مطابق نشانه بیماری نماینده
moresque مطابق با سبک مغربیهای افریقا
updated مطابق روز پیش بردن
model مطابق مدل معینی در اوردن
orthodox مطابق عقاید کلیسای مسیح
modeled مطابق مدل معینی در اوردن
modelled مطابق مدل معینی در اوردن
standardization مطابق معیار خاص دراوردن
standardizes مطابق درجه معینی دراوردن
standardize مطابق درجه معینی دراوردن
ethnically مطابق علم طوایف بشر
standardised مطابق درجه معینی دراوردن
standardises مطابق درجه معینی دراوردن
with the sun مطابق گردش عقربک ساعت
sunwise مطابق گردش عقربک ساعت
update مطابق روز پیش بردن
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
standardising مطابق درجه معینی دراوردن
up to date امروزی تازه مطابق روز
sovietize مطابق رژیم شوروی کردن
updates مطابق روز پیش بردن
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
clockwise مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
to marry well جفت [زوج] مطابق بهم بودن
sinicize مطابق اداب ورسوم چینی کردن
temporalize مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
grammatical صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
sinify مطابق اداب ورسوم چینی کردن
standardized مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
rhetorically مطابق علم معانی بیان یا فصاحت فصیحانه
conventionally برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
in the light of بشکل
ungulate بشکل سم
arundinaceous بشکل نی
in the shape of بشکل
floriform بشکل گل
hoof بشکل سم
hoofs بشکل سم
caprine بشکل بز
pinnately بشکل پر
It is to your taste (liking). باب دندان شما است ( مطابق میل وسلیقه )
phonetist متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
wedgy بشکل گوه
fiddle headed بشکل سرویولون
decimally بشکل اعشار
semicircular بشکل نیمدایره
nebulous بشکل ابر
ibex بشکل بزکوهی
cylindrically بشکل استوانه
cuculiform بشکل فاخته
cruciform بشکل صلیب
dendroid بشکل درخت
in intaglio بشکل کنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com