Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
corresponding
مطابق متشابه
Other Matches
standards
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
like
متشابه
liked
متشابه
likes
متشابه
analogous
متشابه
homoplastic
متشابه
homologous
متشابه
similiar
متشابه
allegorical
متشابه
like
<adj.>
متشابه
homonym
متشابه
related
<adj.>
متشابه
akin
<adj.>
متشابه
alike
<adj.>
متشابه
similar
<adj.>
متشابه
anomalous
غیر متشابه
homologize
متشابه کردن
uniform motion
حرکت متشابه
homological
متشابه متجانس
homologue
عضو متشابه
homolog
عضو متشابه
allegorical verses
ایات متشابه
analog
لغت متشابه
analogue
لغت متشابه
homophonous
متشابه الصوت
toneme
کلمه متشابه
analogues
لغت متشابه
tone poem
شعر متشابه التلفظ
similar figures
اشکال همانندیا متشابه
isomer
اجسام متشابه الترکیب
isomeric
متشابه الترکیب دارای همان اجزا
homogonous
دارای اعضاء تولید مثل متشابه
homophone
متشابه الصوت دارای تشابه صوتی
alliteration
اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
polymers
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymer
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
respondents
مطابق
similiar
مطابق
secundumn
مطابق
pursuant
مطابق
corresponding
مطابق
according
مطابق
confirming
مطابق
respondent
مطابق
accordant
مطابق
in keeping
مطابق
in register
مطابق
frae
مطابق
even with
مطابق
correspounding
مطابق
correspoundent
مطابق
corresponding to
مطابق
corresponding to
مطابق با
congurous
مطابق
complied with
مطابق با
incompliance with
مطابق
agreeably to
مطابق
consilient
مطابق
after
مطابق
similar
مطابق
correspondents
مطابق
correspondent
مطابق
according to
مطابق
within
مطابق
matched
مطابق
complying
مطابق با
comply
مطابق با
complies
مطابق با
complied
مطابق با
from
مطابق
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
as usual
مطابق معمول
posher
مطابق مد روز
astronomically
مطابق هیئت
newfashioned
مطابق مد روز
after the manner of
بتقلید مطابق
synchrinized
مطابق بودن
orthodox
مطابق مرسوم
testamentary
مطابق با وصیت
trendier
مطابق آخرین مد
trendiest
مطابق آخرین مد
by my watch
مطابق ساعت من
by the square
مطابق نمونه
conform to
مطابق بودن با
pedagogically
مطابق فن تعلیم
pursuant to
مطابق برحسب
in accordance with
مطابق موافق
hygienically
مطابق بهداشت
to
برحسب مطابق
homologize
مطابق شدن
relevant
وابسته مطابق
geometrically
مطابق هندسه
posh
مطابق مد روز
poshest
مطابق مد روز
correspound
مطابق بودن
constitutionally
مطابق قانون
physiologically
مطابق فیزیولوژی
traditionally
مطابق احادیث
fashionably
مطابق معمول
synchronizes
مطابق بودن
adjust
مطابق کردن
at my request
مطابق با تقاضای من
synchronize
مطابق بودن
synchronised
مطابق بودن
synchronises
مطابق بودن
synchronising
مطابق بودن
up-to-date
مطابق روز
corresponds
مطابق بودن
to correspond to
مطابق بودن
trendy
مطابق آخرین مد
correspond
مطابق بودن
corresponded
مطابق بودن
up to date
مطابق روز
ethnologically
مطابق علم نژادشناسی
parallel
نظیر مطابق بودن با
pedagogically
مطابق علم اموزش
metronomic
مطابق میزانه شمار
keping with one's view
مطابق نظرکسی بودن
up to date
مطابق اخرین طرز
biblical
مطابق کتاب مقدس
modular
مطابق اندازه یامقیاس
meets
مطابق شرایط بودن
meet
مطابق شرایط بودن
pedagogical teaching
اموزش مطابق فن تعلیم
dialectically
مطابق قواعد منطق
ethically
مطابق علم اخلاق
quite the thing
مطابق بارسم معمول
up-to-date
مطابق اخرین طرز
paralleled
نظیر مطابق بودن با
reconstruction
نمونه مطابق اصل
to keep step to a band
مطابق موزیک پازدن
currency
مطابق روز بودن
musically
مطابق اصول موسیقی
technically
مطابق اصول فنی
ideals
مطابق نمونه واقعی
ideal
مطابق نمونه واقعی
true copy
رونوشت مطابق با اصل
true life
مطابق زندگی روزمره
cut and dried
مطابق نقشه وبرنامه
classics
مطابق بهترین نمونه
currencies
مطابق روز بودن
cut and dry
مطابق نقشه وبرنامه
cut-and-dried
مطابق نقشه وبرنامه
reconstructions
نمونه مطابق اصل
constitutional
مطابق قانون اساسی
discretionally
مطابق میل و اختیار
parallelling
نظیر مطابق بودن با
parallelled
نظیر مطابق بودن با
anatomically
مطابق علم تشریح
anno hegirae
مطابق تقویم هجری
accentually
مطابق تکیه صدا
classic
مطابق بهترین نمونه
parallels
نظیر مطابق بودن با
paralleling
نظیر مطابق بودن با
orthodox
مطابق عقاید کلیسای مسیح
phonetioist
طرفداری املای مطابق صدا
sovietize
مطابق رژیم شوروی کردن
tallied
تطبیق کردن مطابق بودن
answer
بدرد خوردن مطابق بودن
standardization
مطابق معیار خاص دراوردن
that i snot in keepingwith our
این مطابق نظریه مانیست
answers
بدرد خوردن مطابق بودن
tally
تطبیق کردن مطابق بودن
with the sun
مطابق گردش عقربک ساعت
answering
بدرد خوردن مطابق بودن
sunwise
مطابق گردش عقربک ساعت
tallies
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
تطبیق کردن مطابق بودن
answered
بدرد خوردن مطابق بودن
scriptural
مطابق متن کتاب مقدس
ideally
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
standardised
مطابق درجه معینی دراوردن
grammatically
مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
adjusting
تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts
تسویه نمودن مطابق کردن
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
conventional
مرسوم مطابق ایین وقاعده
synchronizes
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize
همزمان شدن با هم مطابق کردن
up-to-date
امروزی تازه مطابق روز
synchronising
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised
همزمان شدن با هم مطابق کردن
up to date
امروزی تازه مطابق روز
standardizing
مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes
مطابق درجه معینی دراوردن
standardize
مطابق درجه معینی دراوردن
standardising
مطابق درجه معینی دراوردن
standardises
مطابق درجه معینی دراوردن
ethnically
مطابق علم طوایف بشر
synchronises
همزمان شدن با هم مطابق کردن
moresque
مطابق با سبک مغربیهای افریقا
models
مطابق مدل معینی در اوردن
modelled
مطابق مدل معینی در اوردن
modeled
مطابق مدل معینی در اوردن
updates
مطابق روز پیش بردن
model
مطابق مدل معینی در اوردن
updated
مطابق روز پیش بردن
update
مطابق روز پیش بردن
to marry well
جفت
[زوج]
مطابق بهم بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com