Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
Other Matches
feasability study
مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
System Monitor
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
parallelled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
recoverable error
نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
sbc
یک کامپیوتر کوچک با قابلیت اجرای انواعی ازکاربردهای اساسی تجاری Computer Board Single یک برد CPU ,
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
languages
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
Ackerman's function
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
standard
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
runs
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
spreadsheets
1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
spreadsheet
1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
run duration
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
feasibility study
مطالعه امکان سنجی
capability study
مطالعه امکان انجام کار
runs
اجرای
run
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
to make a study of something
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
parallel run
اجرای موازی
enforcement of a judgment
اجرای حکم
concurrently
اجرای همزمان
carry out the obligations
اجرای تعهدات
test run
اجرای ازماینده
machine run
اجرای ماشین
dry run
اجرای ازمایشی
use
اجرای چیزی
rerun
اجرای مجدد
performance of a contract
اجرای قرارداد
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
test run
اجرای ازمایشی
budget execution
اجرای بودجه
post strike
بعد از اجرای تک
auto da fe
اجرای رای
uses
اجرای چیزی
conduct of fire
اجرای تیراندازی
conduct of fire
اجرای اتش
administer justice
اجرای عدالت
execution of judgments
اجرای احکام
program execution
اجرای برنامه
plan implementation
اجرای برنامه
concurrent execution
اجرای همزمان
administration of justice
اجرای عدالت
ground work
اجرای فن در خاک
execution of wills
اجرای وصایا
commodity approach
بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
multitasking
اجرای چندین کار
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
wargaming
اجرای بازی جنگ
war game
اجرای بازی جنگ
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
final process
دستور اجرای حکم
administration of a will
اجرای وصیت نامه
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
techniques
روش یا فن اجرای کار
technique
روش یا فن اجرای کار
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
multi tasking
اجرای چندین کار
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
task forces
نیروی اجرای عملیات
task force
نیروی اجرای عملیات
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
desk
اجرای خشک برنامه
self aid
اجرای کمکهای اولیه
desks
اجرای خشک برنامه
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
checked
اجرای خشک یک برنامه
checks
اجرای خشک یک برنامه
check
اجرای خشک یک برنامه
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
task element
عنصر اجرای عملیات
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
concept of operations
روش اجرای عملیات
by the number
اجرای فرمان با شماره
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
launches
اجرای حمله شروع عملیات
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
launching
اجرای حمله شروع عملیات
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
ambuscade
دام محل اجرای کمین
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
launch
اجرای حمله شروع عملیات
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
launched
اجرای حمله شروع عملیات
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
pragmatics
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
practicableness
امکان قابلیت اجرا
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
on the fly
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com