Dictiornary-Farsi | مطمئن تامین کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (21 milliseconds)

English	Persian
secure	مطمئن تامین کردن
secures	مطمئن تامین کردن


Search result with all words

to secure	تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
Other Matches

fail safe	ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe	ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
garnishee	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
certify	مطمئن کردن
certifying	مطمئن کردن
certifies	مطمئن کردن
remand	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
to pull off something [contract, job etc.]	چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
supplying	تامین کردن
secures	تامین کردن
give security for	تامین کردن
secure	تامین کردن
covers	تامین کردن
cover	تامین کردن
fulfill	تامین کردن
coverings	تامین کردن
supply	تامین کردن
ensure	تامین کردن
take care of	تامین کردن
guarantee	تامین کردن
ensured	تامین کردن
supplied	تامین کردن
ensuring	تامین کردن
guaranteed	تامین کردن
guarantees	تامین کردن
insures	تامین کردن
ensures	تامین کردن
insuring	تامین کردن
secure	تامین کردن هدف
tucker	تامین غذا کردن
guaranteed	تامین تضمین کردن
elevation of security	زیاد کردن تامین
guarantee	تامین تضمین کردن
to feather ones nest	تامین اتیه کردن
to ensure something	تامین کردن [چیزی]
guarantees	تامین تضمین کردن
make up a deficit	تامین کردن کسری
secures	تامین کردن هدف
levy a sum on a person's property	تامین خواسته کردن
safety	برقرار کردن تامین
victual	خواربار تامین کردن
protect a bill	وجه براتی را تامین کردن
provide	میسر ساختن تامین کردن
provides	میسر ساختن تامین کردن
safeguarding	تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded	تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard	تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard [against]	تامین کردن [علیه] [در برابر]
safeguards	تامین کردن امن نگهداشتن
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
pre empt	از پیش برای خود تامین کردن
to secure a debtby a mortagage	با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
levy a sum on a person's property	به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
PID	متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
safer	مطمئن
surest	مطمئن
surer	مطمئن
safest	مطمئن
sure	مطمئن
safe	مطمئن
in the bag <idiom>	مطمئن
full hearted	مطمئن
safes	مطمئن
assured	مطمئن
trustful	مطمئن
confident	مطمئن
assuror	مطمئن سازنده
self-confident	مطمئن به خود
over confident	زیاد مطمئن
trusts	مطمئن بودن
insures	مطمئن ساختن
insurance	امتیاز مطمئن
assurer	مطمئن سازنده
to feel secure	مطمئن شدن
to feel secure	مطمئن بودن
I am sure that ...	من مطمئن هستم که ...
ensure	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
safe working load	بارکاری مطمئن
ensuring	مطمئن ساختن
safe life	عمر مطمئن
ensured	مطمئن ساختن
insurance	ذخیره مطمئن
insecure	غیر مطمئن
supersub	ذخیره مطمئن
self confident	مطمئن بخود
secures	مطمئن استوار
nail down <idiom>	مطمئن بودن
trust	مطمئن بودن
insuring	مطمئن ساختن
secure	مطمئن استوار
secure of victory	مطمئن به پیروزی
trusted	مطمئن بودن
you may rest assured	میتوانید مطمئن باشید
to ensure something	مطمئن ساختن [چیزی]
surefire	مطمئن نتیجه بخش
just in case	برای مطمئن بودن
but don't hold me to it [idiom]	ولی مطمئن نیستم
I am certain of it.	من درباره اش مطمئن هستم.
to make no doubt	مطمئن بودن شک نداشتن
self assured	مطمئن بنفس خود
self-assured	مطمئن بنفس خود
in for <idiom>	مطمئن بدست آوردن
secures	بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure	بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that!	در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
personal	متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bravura	افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
He seems to have a lot of confidence.	خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
Slow but sure wins the race. <proverb>	پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
i give you my world for it	قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
prudent limit of endurance	حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol	حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.	آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
ikon	نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
right of search	حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.	مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
coverings	تامین
safety	تامین
securing	تامین
cover	تامین
covers	تامین
security	تامین
securement	تامین
water supply	تامین اب
safety limit	حد تامین
hedging	تامین
water supplies	تامین اب
to prove my vow i give my hand	برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
financier	تامین اعتبارکننده
quia timet	حکم تامین
the rule of law	تامین قانونی
buffer zone	منطقه تامین
preservation of evidence	تامین دلیل
secure	تامین شده
physical security	تامین تاسیسات
collective security	تامین اجتماعی
secure	درامان تامین
local security	تامین محلی
buffer zones	منطقه تامین
financiers	تامین اعتبارکننده
protection	تامین نامه
secures	درامان تامین
buffer stock	تامین ذخیره
signal security	تامین مخابراتی
secures	تامین شده
supply port	درگاه تامین
procurement	تامین اماد
chemical security	تامین شیمیایی
insecurity	عدم تامین
the rule of law	تامین قضایی
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
transmission security	تامین ارسال
area security	تامین منطقه
factor of safety	عامل تامین
electronic security	تامین الکترونیکی
social security	تامین اجتماعی
transmission security	تامین مخابره
troop safety	تامین عده ها
cryptosecurity	تامین رمز
committment	تامین اعتبار
funding	تامین وجه
communication security	تامین مخابراتی
security	تامین مصونیت
safety stakes	دستکهای تامین
safety factor	ضریب تامین
safety factor	عامل تامین
safety diagram	دیاگرام تامین
provisioning	تامین ذخیره
internal security	تامین داخلی
social security act	قانون تامین اجتماعی
safety card	کارت تامین اتشبار
pacification	تامین ثبات داخلی
finances	تامین هزینه پولی
area security	تامین منطقه عملیات
appropriation reimbur sement	تامین سپرده یاوثیقه
financed	تامین هزینه پولی
social security benefits	منافع تامین اجتماعی
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
emanitions security	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
continuing appropriation	مداومت تامین اعتبار
finance	تامین هزینه پولی
safety officer	افسر تامین یکان
unemployment fund	صندوق تامین بیکاری
elegit	حکم تامین مدعی به
communication security	برقراری تامین مخابراتی
security for cost	تامین هزینه دادرسی
security for costs	تامین هزینه دعوی
deficit financing	تامین کسر بودجه
ups	تامین برق بی وقفه
finance company	شرکت تامین مالی
social security organization	سازمان تامین اجتماعی
transmission security	تامین ارسال پیام