Dictiornary-Farsi | مطیع فرمایشات شما هستیم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 88 (6 milliseconds)

English	Persian
Our wish is your crmmand .	مطیع فرمایشات شما هستیم


Other Matches

we are honored to accept your oders .	فرمایشات شما را می پذیرم
are	هستیم
We are not on speaking terms .	با هم قهر هستیم
Where are we?	ما کجا هستیم؟
We get along splendidly(fine)	خیلی با هم جور هستیم
We are invited out tonight .	امشب بیرون مهمانی هستیم
We're all in the same boat.	ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
We are confronting a difficult problem.	با مسأله مشکلی روبرو هستیم
we are not on speaking terms	با هم حرف نمیزنیم با هم قهر هستیم
Are we on the right road for ... ?	آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
We are pressed for money ( time ) .	ازنظرمالی ( وقت ) تحت فشار هستیم
We are thirty people not counting the children .	بدون شمرن بچه ها سی نفر هستیم
we need servants	ما نیازمند بنوکر هستیم مانوکرهایی میخواهیم
submiss	مطیع
biddable	مطیع
obedient	مطیع
pushover	مطیع
submission	مطیع
morigerous	مطیع
subsumption	مطیع
subordination	مطیع
suborder	مطیع
compliant	مطیع
postponement	مطیع
hypotaxis	مطیع
limber	مطیع
submissive	مطیع
subjugator	مطیع سازنده
subduer	مطیع کننده
subjugable	مطیع کردنی
subordination	تابع [مطیع]
subsumption	تابع [مطیع]
subduable	مطیع کردنی
suborder	تابع [مطیع]
submission	تابع [مطیع]
postponement	تابع [مطیع]
hypotaxis	تابع [مطیع]
subjects	مطیع کردن
reduce to obedience	مطیع کردن
reduce	مطیع کردن
subduing	مطیع کردن
subdues	مطیع کردن
subdue	مطیع کردن
subjugates	مطیع کردن
subjugated	مطیع کردن
subjugate	مطیع کردن
bows	مطیع شدن
subjugating	مطیع کردن
irrepressible	مطیع نشدنی
bowing	مطیع شدن
bowed	مطیع شدن
bow	مطیع شدن
reducing	مطیع کردن
reduces	مطیع کردن
law-abiding	مطیع قانون
able	مطیع مناسب
subjecting	مطیع کردن
abler	مطیع مناسب
subjected	مطیع کردن
subject	مطیع کردن
ablest	مطیع مناسب
obedient to the law	مطیع قانون
obedienlv	بطور مطیع
hold	بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds	بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
horny <adj.>	مطیع خواهش نفس
randy [British E] <adj.>	مطیع خواهش نفس
harnessed	مهارکردن مطیع کردن
harness	مهارکردن مطیع کردن
to look down	با نگاه مطیع کردن
conformable	منطبق شدنی مطیع
hold down	مطیع نگاه داشتن
harnessing	مهارکردن مطیع کردن
duteous	وفیفه شناس مطیع
docile	تعلیم بردار مطیع
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.	ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
submitting	گردن نهادن مطیع شدن
submitted	گردن نهادن مطیع شدن
submits	گردن نهادن مطیع شدن
submit	گردن نهادن مطیع شدن
passive	غیر فعال مطیع وتسلیم
passives	غیر فعال مطیع وتسلیم
we are want of money	ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
to scowl down	با اخم وترشرویی مطیع کردن یا ازروبردن
A yes – man . A sycophant .	آدم بله قربان گه ( چاپلوس یا مطیع )
to submit to any one's yoke	مطیع یاتابع کسی شدن بارکسیرابدوش گرفتن
subjugation	مقهور سازی مطیع سازی