English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
commerce معاشرت تجارت کردن
Other Matches
associated معاشرت کردن
associate معاشرت کردن
associates معاشرت کردن
take up معاشرت کردن
associating معاشرت کردن
intercommunicate معاشرت کردن
fellowships هم صحبتی معاشرت کردن
fellowship هم صحبتی معاشرت کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
To be a good mixer. با مردم خوب جوشیدن ( معاشرت کردن )
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
companion معاشرت کردن همراهی کردن
associates امیزش کردن معاشرت کردن
associated امیزش کردن معاشرت کردن
associating امیزش کردن معاشرت کردن
associate امیزش کردن معاشرت کردن
merchandise تجارت کردن
refinancing از نو تجارت کردن
refinance از نو تجارت کردن
merchandies تجارت کردن
refinances از نو تجارت کردن
refinanced از نو تجارت کردن
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
trade تجارت کردن با داد وستد کردن
traded تجارت کردن با داد وستد کردن
society معاشرت
societies معاشرت
good fellowsh معاشرت
genial خوش معاشرت
livable قابل معاشرت
conversableness قابلیت معاشرت
sociable خوش معاشرت
sociable قابل معاشرت
companionable قابل معاشرت
sociability معاشرت پذیری
incommunicative بی معاشرت و بی امیزش
associations معاشرت اتحاد
liveable قابل معاشرت
association معاشرت اتحاد
etiquette ایین معاشرت
fellowsh رفاقت معاشرت
sociability قابل معاشرت بودن
dissocial نامناسب برای معاشرت
military courtesy اداب معاشرت نظامی
insociability عدم قابلیت معاشرت
kith علم اداب معاشرت
insociable ناسازگار غیرقابل معاشرت
he has no manners ایین معاشرت نمیداند
etiquette علم اداب معاشرت
to observe the proprieties اداب معاشرت را نگاه داشتن
conversable خوش سخن قابل معاشرت
associable قابل معاشرت متجانس شدنی
associational مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
indecorum عدم رعایت ایین معاشرت
Keep oneself to oneself. پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
businesses تجارت
business تجارت
traffic تجارت
trafficked تجارت
trafficking تجارت
traffics تجارت
furriery تجارت خز
commerce تجارت
mystery تجارت
mysteries تجارت
graphics, business تجارت
traded تجارت
trade تجارت
trade barrier مانع تجارت
cabotage تجارت ساحلی
fair trade تجارت مشروع
traffic تجارت غیرقانونی
business law حقوق تجارت
bilateral trade تجارت دوجانبه
counter trade تجارت متقابل
trafficking تجارت غیرقانونی
free trade تجارت ازاد
trafficked تجارت غیرقانونی
freedom of trade ازادی تجارت
mercantile law قانون تجارت
traditional trade تجارت سنتی
free trader تجارت ازاد
trade deficit کسری تجارت
free in trade تجارت ازاد
fair trade تجارت عادلانه
internal trade تجارت داخلی
freedom of enterprise ازادی تجارت
regional trade تجارت منطقهای
carring trade تجارت داخله
enterprise تعهد تجارت
enterprises تعهد تجارت
fair trade تجارت منصفانه
chamber of commerce اطاق تجارت
chamber of commerce اتاق تجارت
chamber of trade اتاق تجارت
restraint of trade محدودیت تجارت
internal commerce تجارت داخلی
commercial مربوط به تجارت
commercial code قانون تجارت
unfavorable trade تجارت نامساعد
floating trade تجارت دریایی
home trade تجارت داخلی
flax trade تجارت کتان
open trade تجارت ازاد
commercial law قانون تجارت
laissez-faire ازادی تجارت
law of the staple حقوق تجارت
commercial law حقوق تجارت
maritime trade تجارت دریایی
law merchant قانون تجارت
law merchant حقوق تجارت
unfavorable trade تجارت نامطلوب
business موضوع تجارت
commercialism تجارت گرائی
joint adventure تجارت مشترک
businesses موضوع تجارت
foreign trade تجارت خارجی
traffics تجارت غیرقانونی
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
free trade area حوزه تجارت ازاد
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
free trade area منطقه تجارت ازاد
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
downtown مرکز تجارت شهر
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
visibles اقلام مرئی تجارت
free enterprise system نظام تجارت ازاد
multilateral trade تجارت چند جانبه
traffics تجارت هدایت شده
trade magazine مجله تخصصی تجارت
traded تجارت داد و ستد
adventures تجارت مخاطره امیز
gains from trade منافع حاصل از تجارت
carrying-trade تجارت حمل و نقل
carrying business تجارت حمل و نقل
carrying trade تجارت حمل و نقل
transport business تجارت حمل و نقل
trafficked تجارت هدایت شده
transport industry تجارت حمل و نقل
trafficking تجارت هدایت شده
transport trade تجارت حمل و نقل
traffic تجارت هدایت شده
shipping trade تجارت حمل و نقل
adventure تجارت مخاطره آمیز
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
trade تجارت داد و ستد
trade تجارت داد وستد
international trade تجارت بین المللی
international trade تجارت بین الملل
traded تجارت داد وستد
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com