Dictiornary-Farsi | معاش خرجی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 59 (1 milliseconds)

English	Persian
subsistence	معاش خرجی


Other Matches

sumption	خرجی
money for expenditure	خرجی
inexpensiveness	کم خرجی
alimony	خرجی
cost of living	خرجی
spending money	خرجی
frugality	کم خرجی
sumptuary	خرجی
maintenance	حمایت خرجی
maintenance	گذران خرجی
parsimony	صرفه جویی کم خرجی
pin money <idiom>	پول خرده خرجی
nonsupport	عدم پرداخت خرجی یا نفقه
cost of maintenance	هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
supercharge	خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
betterment	خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
living	معاش
subsistence	معاش حق معاش
livelihood	معاش
livelihoods	معاش
sustenance	معاش
basic allowance for subsistence	حق معاش
ration allowance	حق معاش
subsistence allowance	معاش
family allowance	مدد معاش
passage money	معاش کردن
thriftless	بی عقل معاش
allowance	جیره حق معاش
fend	تکفل معاش
livelihood	وسیله معاش
livelihoods	وسیله معاش
thrift	عقل معاش
bread and butter	وسیله معاش
allowances	جیره حق معاش
cannier	دارای عقل معاش
thriftessness	نداشتن عقل معاش
to scramble for a living	تقلای معاش کردن
meal ticket	وسیلهی امرار معاش
meal tickets	وسیلهی امرار معاش
canniest	دارای عقل معاش
subsistent	مدد معاش بگیر
canny	دارای عقل معاش
earn	کسب معاش کردن
earned	کسب معاش کردن
earns	کسب معاش کردن
living wage	مزدکافی برای امرار معاش
to make the pot boi;	معاش خود را پیدا کردن
blue bark	تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
She is thrifty .	عقل معاش دارد (مقتصد است )
basic allowance	سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
to scramble for a living	برای معاش یازندگی تلاش کردن
to set a person on his feet	معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
well-to-do <idiom>	پول کافی برای امرار معاش کردن
amateurism	اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
ways and means	طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
potboil	برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
aviation pay	معاش هوایی سختی خدمت هوایی
family allowance	معاش اولاد حق اولاد