Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
rest cure
معالجه با استراحت
Other Matches
electrotherapy
معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
definitive hospitalization
سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
healing
معالجه
therapy
معالجه
treatments
معالجه
treatment
معالجه
he received a fire treatment
معالجه شد
medical
معالجه
medical treatment
معالجه
emergency treatment
معالجه اضطراری
iatraliptics
معالجه بامالش
psychopathy
معالجه روانی
medicable
قابل معالجه
heliotherapy
معالجه با افتاب
emergency treatment
معالجه اورژانس
pretreatment
معالجه قبلی
electropathy
معالجه برقی
malpractice
معالجه غلط
malpractices
معالجه غلط
balneotherapy
معالجه باشستشو
climatotherapy
معالجه با اب وهوا
radium therapy
معالجه بارادیوم
mechanotherapy
معالجه مکانیکی
edermical meducation
معالجه جلدی
trichopathy
معالجه ناخوشیهای مو
treament
سلوک معالجه
faradization
معالجه باجریان برق
diathermy
معالجه بوسیله حرارت
psychiatry
معالجه ناخوشیهای دماغی
aerotherapeutics
معالجه بوسیله هوا
faradism
معالجه باجریان برق
self treatment
معالجه پیش خود
pretreat
قبلا معالجه کردن
chiropody
فن معالجه ودرمان امراض پا
orthopathy
معالجه بدون دارو
massotherapy
معالجه بوسیله مشت و مال
psychotherapy ortherapeutics
معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
pyretotherapy
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
self treatment
معالجه بدون کمک نسخه
chronic dose
دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
pedicure
معالجه امراض دست وپا
physicotherapy
معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
pedicures
معالجه امراض دست وپا
hydropathy
معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
immunotherapy
معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
hypnotherapy
معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
aromatherapy
معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
correctional treatment
روش معالجه از راه اصلاح رفتار
roentgenize
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
faradize
بوسیله القای برق معالجه کردن
phototherapy
معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
oxygen tents
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
psychanalyze
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
oxygen tent
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
helleborism
معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
homeopathy
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
idles
استراحت
idlest
استراحت
recumbency
استراحت
yasme
استراحت
breathers
استراحت
idled
استراحت
idle
استراحت
vacation
استراحت
vacations
استراحت
rehabilitation
استراحت
breather
استراحت
rests
استراحت
rest
استراحت
relaxation
استراحت
bye
استراحت
byes
استراحت
to go to roost
استراحت کردن
meal break
استراحت ناهار
rests
استراحت کردن
calm down
<idiom>
استراحت کردن
lie up
استراحت کردن
surcease
پایان استراحت
lie off
استراحت کردن
rest
استراحت کردن
idle period
دوره استراحت
go to rest
استراحت کردن
rest period
دوره استراحت
nooning
استراحت نیمروز
outstretch
استراحت کردن
to rest on one's oars
استراحت کردن
resting potential
پتانسیل استراحت
respite _
فاصله استراحت
relief time
زمان استراحت
rests
محل استراحت
relief interval
استراحت متناوب
to take one's rest
استراحت کردن
quiescent point
نقطه استراحت
quiescent current
جریان استراحت
to repose oneself
استراحت کردن
to retire to bed
استراحت کردن
repose
اسودگی استراحت
to rest oneself
استراحت کردن
lie by
استراحت کردن
lie down
استراحت کوتاه
to pause
استراحت کردن
rest
محل استراحت
unbuckle
استراحت کردن
lie down
استراحت کردن
binnacle
استراحت پزشکی
unbuckled
استراحت کردن
unbuckles
استراحت کردن
unbuckling
استراحت کردن
electrode bias
ولتاژ استراحت
sick leave
استراحت بیماری
lie-down
استراحت کوتاه
lie-down
استراحت کردن
work ratio
نسبت کار به استراحت
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
ease
سهولت استراحت رسایی
rest
تکیه گاه استراحت
rests
تکیه گاه استراحت
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
Zen
استراحت بحالت نشسته
to rest up
استراحت کامل کردن
rests
استراحت کردن بالشتک
jump suits
لباس خانه و استراحت
retire
استراحتگاه استراحت کردن
rest up
استراحت کامل کردن
retires
استراحتگاه استراحت کردن
eased
سهولت استراحت رسایی
eases
سهولت استراحت رسایی
easing
سهولت استراحت رسایی
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
lairs
محل استراحت جانور
lair
محل استراحت جانور
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
mass practice
تمرین بدون استراحت
respite
استراحت تمدید مدت
work relief
استراحت توام با کار
parlor car
سالن استراحت قطار
rest
استراحت کردن بالشتک
zazen
پایان استراحت نشسته
jump suit
لباس خانه و استراحت
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
lounged
محل استراحت ولم دادن
lounges
محل استراحت ولم دادن
lounging
محل استراحت ولم دادن
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
lounge
محل استراحت ولم دادن
dwells
محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
herioic treatment
معالجه با وسایل سخت دربیماری سخت
examinations
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examination
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
water cure
علاج بااب معالجه بااب
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
lairs
گل الود کردن استراحت کردن
lair
گل الود کردن استراحت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com