Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
Other Matches
sans recours
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
bargain
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargains
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
unskilled labour
نخواهد
will he nill he
چه بخواهد چه نخواهد
He wI'll not come after all.
آخرش هم نخواهد آمد.
It wI'll pass off without one single incident
آب از آب تکان نخواهد خورد
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
the objection will not lie
ان ایراد وارد نخواهد بود
unskilled labour
کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
that will be the day
<idiom>
چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
will heŠnill he
چه بخواهد چه نخواهد خواه ناخواه
package deal
معامله کلی معامله چکی
package deals
معامله کلی معامله چکی
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
fradulent conveyance
معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
Though the wolf may lose his teeth but never loses.
<proverb>
گرگ یتى اگر دندانهایش را هم از دست بدهد سرشت خود از دست نخواهد داد .
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
conservation
داشت
article had two notes
داشت
trailing
دنباله
rearing
دنباله
appendixes
دنباله
appendix
دنباله
train
دنباله
trained
دنباله
trains
دنباله
stems
دنباله
tails
دنباله
tail
دنباله
trails
دنباله
trailed
دنباله
stemming
دنباله
continued form
دنباله
trail
دنباله
rear
دنباله
trainbearer
دنباله کش
tail end
دنباله
tailed
دنباله
rears
دنباله
suites
دنباله
series
دنباله
wakes
دنباله کش تی
stemmed
دنباله
stem
دنباله
waked
دنباله کش تی
wake
دنباله کش تی
sequels
دنباله
sequel
دنباله
follow-ups
دنباله
follow-up
دنباله
reared
دنباله
suite
دنباله
appendices
دنباله
following
دنباله
deterministic
قطعی
peremptory
قطعی
finals
قطعی
unconditional
قطعی
final
قطعی
lasts
قطعی
lasted
قطعی
positive
قطعی
definitive
قطعی
proof
قطعی
last
قطعی
proofs
قطعی
surer
قطعی
surest
قطعی
definitely
قطعی
decisive
قطعی
uncompromising
قطعی
assertive
قطعی
irrevocable
قطعی
definite
<adj.>
قطعی
judicatory
قطعی
uncompromisingly
قطعی
last a
قطعی
fixed
قطعی
sure
قطعی
decretory
قطعی
cretain
قطعی
decided
قطعی
decretive
قطعی
conclusive
قطعی
definite
قطعی
when will women have the vote?
خواهند داشت
talented
درون داشت
without letted
باز داشت
talent
درون داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
expectation
چشم داشت
dwelt
منزل داشت
note book
دفتریاد داشت
factum
یاد داشت
apanage
اختصاص داشت
expectantly
با چشم داشت
durst
زهره داشت
expectations
چشم داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
talents
درون داشت
tail cone
دنباله مخروطی
trail
دنباله داشتن
followism
دنباله روی
trailing
دنباله داشتن
the trail of a meteor
دنباله شهاب
extension lines
خطوط دنباله
trails
دنباله داشتن
trailed
دنباله داشتن
tailing factor
ضریب دنباله
full bottomed
دنباله دار
calling sequence
دنباله فراخوانی
sequence
دنباله
[ریاضی]
subsequent to
[مستقیما]
پس از
[به دنباله]
to follow
دنباله داشتن
to continue
دنباله داشتن
tailing
دنباله تعقیب
indecisive
غیر قطعی
absolutes
کامل قطعی
to definitive answer
پاسخ قطعی
declaredly
با افهار قطعی
emphatically
بطور قطعی
deteministic model
مدل قطعی
for good
بطور قطعی
flying colors
موفقیت قطعی
absolute
کامل قطعی
the last word
سخن قطعی
categorical
قیاسی قطعی
final award
رای قطعی
trenchant
قاطع قطعی
final awards judgements
احکام قطعی
certain
محقق قطعی
once and a way
بطور قطعی
firm offer
پیشنهاد قطعی
enforceable judgment
رای قطعی
categoric
قیاسی قطعی
flat-footed
ثابت قطعی
affirmations
افهار قطعی
finals
غایی قطعی
flat footed
ثابت قطعی
irrevocable sale
بیع قطعی
decisively
بطور قطعی
reserve price
بهای قطعی
indefinite
غیر قطعی
final
غایی قطعی
decidedly
بطور قطعی
to turn the scale
قطعی بودن
indecision
غیر قطعی
affirmation
افهار قطعی
uncoditioned
قطعی نشده
magistral
قاطع قطعی
i will note it down
یاد داشت میکنم
prospectiveness
چشم داشت به اینده
annotator
یاد داشت کننده
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
outlook
منظره چشم داشت
writing pad
دسته یاد داشت
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
disposure
نمایش عرضه داشت
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
he complained with reason
داشت که گله میکرد
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
to set down
یاد داشت کردن
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
to minute down
یاد داشت کردن
to take down
یاد داشت کردن
to make a note of
یاد داشت کردن
to make a minute of
یاد داشت کردن
trailing
دنباله دار بودن
cometology
گفتاردرستارههای دنباله دار
full bottomed
دارای دنباله دراز
followed by
<adj.>
دنباله گرفته شده با
blazing star
ستاره دنباله دار
trails
دنباله دار بودن
trailed
دنباله دار بودن
trail
دنباله دار بودن
series
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
sum of the terms of an infinite sequence
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
fibonacci series
دنباله فیبو ناجی
comets
ذوذنب دنباله دار
ship haven
طرادههای دنباله کشتی
deference need
نیاز دنباله روی
comet
ستاره دنباله دار
comets
ستاره دنباله دار
comet
ذوذنب دنباله دار
interlocutory
موقتی غیر قطعی
indecisively
بطور غیر قطعی
averment
افهار قطعی یا مثبت
ultimatum
اخرین پیشنهاد قطعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com