Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (6 milliseconds)
English
Persian
subdeacon
معاون خادم
Other Matches
mates
معاون کشتی معاون ناخدا
mated
معاون کشتی معاون ناخدا
mate
معاون کشتی معاون ناخدا
servant
خادم
ministrant
خادم
servants
خادم
sexton
خادم کلیسا
servants
خادم پیشخدمت
sextons
خادم کلیسا
mammonite
خادم ابلیس
gilly
ملازم خادم
servant
خادم پیشخدمت
public servant
خادم ملت
swain
خادم شوالیه
gillie
خادم پادویی کردن
hetotism
حالت خادم ومخدومی
ghillie
خادم پادویی کردن
deacons
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
vice-chancellors
معاون
vice-chancellor
معاون
vice chancellor
معاون
adjuncts
معاون
adjunct
معاون
accessorial
معاون
acologte
معاون
dept
معاون
second in command
معاون
asst
معاون
helpmeet
معاون
girl friday
معاون زن
depts
معاون
coajutor
معاون
advisor
معاون
adjoint
معاون
second-best
معاون
second best
معاون
aid
معاون
aiding
معاون
aided
معاون
assistant
معاون
assistants
معاون
deputy
معاون
accessory
معاون
deputies
معاون
counsellor and procurer
معاون جرم
accessary
معاون جرم
subdean
معاون dean
vice governor
معاون فرمانداری
lieutenant governor
معاون فرماندار
veep
معاون مدیرکل
undersecretary
معاون وزارتخانه
under-secretary
معاون وزارت
subdeacon
معاون شماس
under-secretaries
معاون وزارت
vicar
معاون خلیفه
archdeacon
معاون اسقف
Solicitor General
معاون دادستان
archdeacons
معاون اسقف
acolytes
معاون یاکمک
vice president
معاون
[رئیس]
acolyte
معاون یاکمک
Solicitors General
معاون دادستان
abetter or abettor
معاون جرم
accessory to a riot
معاون فتنه
adjoint
معاون استاد
vicars
معاون خلیفه
accessory
معاون جرم
subprincipal
معاون رئیس مدرسه
veep
معاون رئیس جمهور
wingman
معاون رسد هوایی
script assistant
معاون برنامه نویسی
curates
معاون کشیش بخش
subdeacon
معاون گماشته روحانی
assistant chief of staff
معاون رئیس ستاد
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
coadjutor
معاون یاری کننده
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
accomplice
شریک یا معاون جرم
mate's receipt
رسید معاون ناخدا
curate
معاون کشیش بخش
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
executives
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
assistant secretary of the army
معاون وزیر نیروی زمینی
executive
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive officer
معاون یکان افسر تیر
under secretary
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
procurator
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurators
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
vice presidency
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com