English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English Persian
hepatoscopy معاینه کبد غیبگویی بادیدن جگر
Other Matches
geomancer کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
haruspicy غیبگویی
haruspication غیبگویی
prophecies غیبگویی
prophecy غیبگویی
prophesy غیبگویی یا پیشگویی کردن
prophesies غیبگویی یا پیشگویی کردن
oracular وابسته به غیبگویی الهامی
prophesied غیبگویی یا پیشگویی کردن
prophesying غیبگویی یا پیشگویی کردن
ichnolighology تفال و غیبگویی از روی ردپا
inspecting معاینه
examinations معاینه
observantion معاینه
inspects معاینه
inspection معاینه
inspect معاینه
inspected معاینه
observations معاینه
observation معاینه
examination معاینه
palpate معاینه بساوشی
gastroscopy معاینه معده
postmortem معاینه پس از مرگ
to see eye to eye معاینه دیدن
palpation معاینه با دست
psychiatric examination معاینه روانپزشکی
palp معاینه بساوشی
otoscopy معاینه گوش
radiographic inspection معاینه رونتگن
retinoscopy معاینه شبکیه
mental examination معاینه روانی
look over معاینه کردن
seach معاینه کردن
site inspection معاینه محل
checkup معاینه عمومی
tested معاینه کردن
examination رسیدگی معاینه
examination معاینه کردن
test معاینه کردن
examination بازرسی معاینه
observes معاینه کردن
observing معاینه کردن
observed معاینه کردن
observe معاینه کردن
tests معاینه کردن
examinations بازرسی معاینه
examinations معاینه کردن
examinations رسیدگی معاینه
abdominoscopy معاینه شکم
inspection بازدید معاینه
auscultate معاینه کردن
visits مسافرت معاینه
check up معاینه کردن
visited مسافرت معاینه
visit مسافرت معاینه
observations معاینه وبررسی کردن
technical inspection معاینه فنی [خودرو]
super visum corporis گزارش معاینه جسد
ophthalmoscopy معاینه چشم و شبکیه
rhinoscopy معاینه بینی و حنجره
observation معاینه وبررسی کردن
introspectively بطریق معاینه نفس
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
laryngoscope دستگاه مخصوص معاینه حنجره
proctoscope الت معاینه روده راست
stethoscopy معاینه بوسیله گوشی طبی
roentgenoscope دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
tromsillumination معاینه اندامی بوسیله انداختن روشنایی زیاد بر روی ان
speculum اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
gastroscope اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
radiographic inspection معاینه رادیوگرافی تحقیق و بررسی رادیوگرافی
ophthalmoscope اسباب معاینه ته چشم ته چشم بین
to see into تحقیق کردن معاینه کردن
examine بازرسی کردن معاینه کردن
examined بازرسی کردن معاینه کردن
examines بازرسی کردن معاینه کردن
examining بازرسی کردن معاینه کردن
go over <idiom> تست کردن ،معاینه کردن
postmortem پس از مرگ معاینه پس از مرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com