Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
agonise
معذب ساختن متاثر کردن
Other Matches
traumatised
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatising
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
moved
متاثر ساختن
moves
متاثر ساختن
move
متاثر ساختن
tuch
متاثر کردن
affect
متاثر کردن
affects
متاثر کردن
dulled
متاثر کند کردن
dulling
متاثر کند کردن
dull
متاثر کند کردن
touches
رسیدن به متاثر کردن
dulls
متاثر کند کردن
to affect somebody
کسی را متاثر کردن
dullest
متاثر کند کردن
touch
رسیدن به متاثر کردن
duller
متاثر کند کردن
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to lie heavy on one's heart
معذب داشتن
with pain
دچاردردسخت معذب ازدرد
racked with pain
کشیدن معذب داشتن
agonise
بخود پیچیدن معذب شدن
sorry
متاثر
sorrier
متاثر
touched
متاثر
regretful
متاثر
sorriest
متاثر
touch
متاثر شدن لمس دست زنی
touches
متاثر شدن لمس دست زنی
Indian style
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
Historicism
[معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
Japonaiserie
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
To bear (put up) with somebody.
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
engineered
اداره کردن طرح کردن و ساختن
make
درست کردن ساختن اماده کردن
engineers
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer
اداره کردن طرح کردن و ساختن
get
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
ساختن
[درست کردن]
[به]
gets
مجاب کردن ساختن
getting
مجاب کردن ساختن
to lay it on thick
نصب کردن ساختن
work up
ترکیب کردن ساختن
serialises
نوبتی کردن پیاپی ساختن
to bear with a person
باکسی ساختن یاسازش کردن
serialised
نوبتی کردن پیاپی ساختن
perpetuated
دائمی کردن جاودانی ساختن
retards
کند ساختن معوق کردن
localizing
محلی کردن موضعی ساختن
retarding
کند ساختن معوق کردن
discompose
مضطرب ساختن پریشان کردن
retard
کند ساختن معوق کردن
trump up
<idiom>
ساختن ،درمغز اختراع کردن
perpetuate
دائمی کردن جاودانی ساختن
spellbind
مجذوب کردن مفتون ساختن
serialising
نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprize
متعجب ساختن غافلگیر کردن
serializing
نوبتی کردن پیاپی ساختن
avouch
تضمین کردن مستقر ساختن
localising
محلی کردن موضعی ساختن
localize
محلی کردن موضعی ساختن
indicate
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated
نمایان ساختن اشاره کردن بر
localises
محلی کردن موضعی ساختن
serializes
نوبتی کردن پیاپی ساختن
indicates
نمایان ساختن اشاره کردن بر
serialized
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizes
محلی کردن موضعی ساختن
serialize
نوبتی کردن پیاپی ساختن
tepefy
ولرم کردن ملول ساختن
prey
دستخوش ساختن طعمه کردن
pleases
خشنود ساختن کیف کردن
subdues
مقهور ساختن رام کردن
subdue
مقهور ساختن رام کردن
pt down
هرز اب ساختن منکوب کردن
violates
بی حرمت ساختن مختل کردن
violated
بی حرمت ساختن مختل کردن
violate
بی حرمت ساختن مختل کردن
fructify
برومند کردن بارور ساختن
destroys
ویران کردن نابود ساختن
redargue
متهم ساختن تکذیب کردن
destroying
ویران کردن نابود ساختن
subduing
مقهور ساختن رام کردن
illuminate
درخشان ساختن زرنما کردن
provide
میسر ساختن تامین کردن
illuminates
درخشان ساختن زرنما کردن
please
خشنود ساختن کیف کردن
illuminating
درخشان ساختن زرنما کردن
frank
باطل کردن مصون ساختن
franked
باطل کردن مصون ساختن
franker
باطل کردن مصون ساختن
frankest
باطل کردن مصون ساختن
franking
باطل کردن مصون ساختن
franks
باطل کردن مصون ساختن
provides
میسر ساختن تامین کردن
assimilate
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate
تلفیق کردن همانند ساختن
fraternised
برادری کردن متفق ساختن
entomb
دفن کردن مقبره ساختن
assimilating
هم جنس کردن شبیه ساختن
entombed
دفن کردن مقبره ساختن
detect
کشف کردن نمایان ساختن
assimilating
تلفیق کردن همانند ساختن
admires
متحیر کردن متعجب ساختن
admired
متحیر کردن متعجب ساختن
entombing
دفن کردن مقبره ساختن
entombs
دفن کردن مقبره ساختن
fraternises
برادری کردن متفق ساختن
detected
کشف کردن نمایان ساختن
assimilates
تلفیق کردن همانند ساختن
destroy
ویران کردن نابود ساختن
fraternizing
برادری کردن متفق ساختن
fraternizes
برادری کردن متفق ساختن
detects
کشف کردن نمایان ساختن
fraternized
برادری کردن متفق ساختن
detecting
کشف کردن نمایان ساختن
assimilated
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated
تلفیق کردن همانند ساختن
fraternising
برادری کردن متفق ساختن
assimilates
هم جنس کردن شبیه ساختن
emboss
مزین کردن پرجلوه ساختن
proscribe
ممنوع ساختن تحریم کردن
improvise
انا ساختن تعبیه کردن
improvises
انا ساختن تعبیه کردن
improvising
انا ساختن تعبیه کردن
incapacitating
ناتوان ساختن محجور کردن
reproduced
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce
چاپ کردن دوباره ساختن
obliges
وادار کردن مرهون ساختن
internalised
باطنی ساختن داخلی کردن
obliged
وادار کردن مرهون ساختن
oblige
وادار کردن مرهون ساختن
incapacitate
ناتوان ساختن محجور کردن
internalising
باطنی ساختن داخلی کردن
reproducing
چاپ کردن دوباره ساختن
attracts
جذب کردن مجذوب ساختن
attracting
جذب کردن مجذوب ساختن
attracted
جذب کردن مجذوب ساختن
attract
جذب کردن مجذوب ساختن
to hammer out
ساختن بکوشش درست کردن
internalize
باطنی ساختن داخلی کردن
internalized
باطنی ساختن داخلی کردن
proscribed
ممنوع ساختن تحریم کردن
surprises
متعجب ساختن غافلگیر کردن
internalizing
باطنی ساختن داخلی کردن
proscribes
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing
ممنوع ساختن تحریم کردن
inculcating
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
جایگیر ساختن تلقین کردن
incapacitated
ناتوان ساختن محجور کردن
highlighting
روشن ساختن مشخص کردن
incapacitates
ناتوان ساختن محجور کردن
perpetuating
دائمی کردن جاودانی ساختن
to cotton with each other
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together
باهم ساختن یارفاقت کردن
perpetuates
دائمی کردن جاودانی ساختن
tumify
اماس کردن متورم ساختن
prepares
مهیا ساختن مجهز کردن
internalizes
باطنی ساختن داخلی کردن
prepare
مهیا ساختن مجهز کردن
preparing
مهیا ساختن مجهز کردن
inculcated
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate
جایگیر ساختن تلقین کردن
internalises
باطنی ساختن داخلی کردن
surprise
متعجب ساختن غافلگیر کردن
lane
کوچه ساختن منشعب کردن
lanes
کوچه ساختن منشعب کردن
reproduces
چاپ کردن دوباره ساختن
fraternize
برادری کردن متفق ساختن
enabled
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
illume
منور کردن روشن فکر ساختن
mirrored
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
engraves
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabling
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locates
مستقر ساختن مکان یابی کردن
recess
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
freeze
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
locate
مستقر ساختن مکان یابی کردن
freezes
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
locating
مستقر ساختن مکان یابی کردن
cark
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com