Dictiornary-Farsi | معرف مایه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
key note	معرف مایه


Other Matches

bituminous binder	مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
representative	معرف
refereed	معرف
signal letters	معرف
referee	معرف
identifier	معرف
representatives	معرف
reagent	معرف
reference	معرف
references	معرف
call sign	معرف
identification	معرف
referees	معرف
call signs	معرف
refereeing	معرف
ship designation	معرف ناو
collective call sign	معرف عمومی
net call sign	معرف شبکه
designator code	کد معرف یگان
radio call sign	معرف رادیویی
universal identifier	معرف جامع
representative sample	نمونه معرف
address call sign	معرف ادرس
call sign	معرف رادیویی
call signs	معرف رادیویی
uses	معرف گره , نورو...
collective call sign	معرف مشترک یکانها
use	معرف گره , نورو...
tactical call sign	معرف رادیویی تاکتیکی
authentication system	سیستم تعیین معرف
acknowledges	اعلام معرف کردن
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
acknowledging	اعلام معرف کردن
acknowledge	اعلام معرف کردن
identification code	رمز معرف یکان
acropolis	نام دژ معرف اتن
radio call sign	معرف ایستگاه رادیویی
net authentication	اعلام معرف در شبکه
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
net call sign	معرف رادیویی شبکه
corrupting	معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupts	معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupted	معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupt	معرف خطاها به داده یا برنامه
genotype	نوع معرف و نماینده یک جنس
identifier	کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
master of ceremonies	متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
symbol	نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
masters of ceremonies	متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
group	مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups	مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
May I use your name as a reference?	اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
usable	آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
principals	مایه
motifs	مایه
motif	مایه
wishy-washy	کم مایه
principal	مایه
wishy washy	کم مایه
resource	مایه
stocked	: مایه
stock	: مایه
low-pitched	کم مایه
thins	کم مایه
genitor	مایه
thinnest	کم مایه
thinners	کم مایه
thinned	کم مایه
germen	مایه
thin	کم مایه
gravamen	مایه غم
low pitched	کم مایه
to tone up	کم مایه شدن
dreary	مایه افسردگی
dreariest	مایه افسردگی
drearier	مایه افسردگی
accelerative	مایه افزایش
heartbreaking	مایه دل شکستگی
unfortunate	مایه تاسف
aggravative	مایه تشدید
staff of life	مایه حیات
inoculator	مایه کوب
molif	مایه اصلی
mitigative	مایه کاهش
laughingstock	مایه خنده
the root of dispute	مایه نزاع
leavens	خمیر مایه
surpriser	مایه حیرت
emulsifier	مایه امولسیون
emulsifiers	مایه امولسیون
cumbersome	مایه زحمت
key note	مایه نما
meagre lime	اهک کم مایه
lee shore	مایه خطر
short clay	خاک کم مایه
tough clay	خاک رس پر مایه
compressive	مایه تراکم
concretive	مایه انجماد
criticaster	نقاد کم مایه
cumbrous	مایه زحمت
rich lime	اهک پر مایه
cuse of a	مایه هراس
poor gas	گاز کم مایه
poor lime	اهک کم مایه
endoplasm	درون مایه
principal and profit	مایه و سود
rear waistlock and forward single leg	درو با مایه از مچ پا
plastic clay	خاک رس پر مایه
feeding cloth	مایه رسان
barm	مایه ابجو
lean concrete	بتن کم مایه
asphaltene	مایه قیری
gazing stock	مایه عبرت
gaping stock	مایه حیرت
petiolin	خیو مایه
phlogiston	مایه اتش
scunner	مایه نفرت
rouser	مایه حیرت
brewer's yeast	مایه ابجو
rich mix	مخلوط پر مایه
chromaticity	فام مایه
disfiguration	مایه زشتی
binder	بست مایه
eyesore	مایه نفرت
resourceful	پر مایه و مبتکر
deplorable	مایه دلسوزی
trivial	کم مایه بدیهی
eyesores	مایه نفرت
pure color	رنگ مایه
leaven	خمیر مایه
leavening	خمیر مایه
wet blanket	مایه یاس
wet blankets	مایه یاس
chill	مایه دلسردی
chills	مایه دلسردی
libidos	زیست مایه
libido	زیست مایه
placebos	مایه تسکین
binder	چسب مایه
binders	بست مایه
binders	چسب مایه
rennet	پنیر مایه
rennet	مایه ماست
feeling tone	مایه احساسی
bother	مایه زحمت
bothered	مایه زحمت
bothering	مایه زحمت
bothers	مایه زحمت
source	مایه مبداء
nuisance	مایه رنجش
nuisances	مایه رنجش
pest	مایه ازارواسیب
pests	مایه ازارواسیب
placebo	مایه تسکین
comfort	مایه تسلی
comforted	مایه تسلی
inoculation	مایه کوبی
origin	سرچشمه مایه
origins	سرچشمه مایه
motif	مایه اصلی
motifs	مایه اصلی
bait	مایه تطمیع
baited	مایه تطمیع
baits	مایه تطمیع
off key	خارج از مایه
affrighter	مایه ترس
Principal and interest .	مایه وسود
down and out	بکلی بی مایه
inoculations	مایه کوبی
down-and-out	بکلی بی مایه
down-and-outs	بکلی بی مایه
wage funds	مایه دستمزد
honourable	مایه سرافرازی
making	مایه کامیابی
nest egg	مایه اندوخته
bone of contention	مایه نفاق
vaccines	مایه ابله
bones of contention	مایه نفاق
vaccine	مایه ابله
comforts	مایه تسلی
comforting	مایه تسلی
nest eggs	مایه اندوخته
acrophony	صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
card	ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards	ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
vaccination cards	دفترچه های مایه کوبی
one cannot make an omlette without breaking eggs <idiom>	بی مایه فطیر است
vaccine	مایه واکسن [پزشکی]
mitigatory	مایه کاهش یا ارامش
one horse	مخصوص یک اسب بی مایه
standing switch	رودست با مایه ارنج
He who pays the piper calls the tune .	بی مایه فطیر است
to put one's best foot forward <idiom>	از دل و جان مایه گذاشتن
shockinjg	مایه انزجار برخورنده
It is a source lf pride .	مایه افتخار است
small farmers	کشاورزان خرد یا کم مایه
penny a line	ارزان نویس بی مایه
vaccination card	دفترچه مایه کوبی
I have prompted this .	این را من مایه آمده ام
to promise well	مایه امیدواری بودن