English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
Other Matches
in the p sense of the word بمعنی واقعی کلمه
Historicism [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
late-Modern architecture [معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
architectonics فن معماری
plumb rule خط کش معماری
face work معماری
architectural معماری
building construction معماری
architecture معماری
entablature پیشانی در معماری
chinese architecture معماری چینی
computer architecture معماری کامپیوتر
display architecture معماری نمایشی
egyptian architecture معماری مصری
chujjah معماری هنری
chiyjah معماری هنری
order سبک معماری
Conceptual architecture معماری ادراکی
Cistercian معماری رهبانی
order نظام معماری
Cretan architecture معماری کرتی
Greek architecture معماری یونانی
interion architecture معماری داخلی
architectural terms اصطلاحات معماری
Islamic architecture معماری اسلامی
Jesuit architecture معماری مجزایی
Kinetic architecture معماری جنبشی
GEAM گروه معماری
figurative architecture معماری مشجر
Experimental architecture معماری تجربی
achaemenid architecture معماری هخامنشی
Egyptian architecture معماری مصری
earth-work architecture معماری خشتی
earth architecture معماری خشتی
defensive architecture معماری نظامی
Estruscan architecture معماری اتروسکی
Green architecture معماری سبز
architects معماری کردن
scutch تیشه معماری
architectonic دانش معماری
environment architecture معماری محیط
style of architecture سبک معماری
open architecture معماری باز
architect معماری کردن
environment architecture معماری محوطه
architecture هنر معماری
architectural وابسته به معماری
Assyrian architecture معماری آشوری
interior architecture معماری داخلی
network architecture معماری شبکه
landscape architecture معماری طبیعت
monumental architecture معماری با عظمت
Babylonian architecture معماری بابلی
baroque architecture سبک معماری باروک
Hindoo سبک شرقی [معماری]
Hindoo سبک هندو [معماری]
landscape architecture معماری ارایش زمین
herring bone معماری یا طرح چپ و راست
systems network architecture معماری شبکه سیستم ها
bit slice processor روش معماری ریزپردازنده ها
ecological architecture معماری بوم شناختی
Gothic سبک معماری گوتیک
Fantastic architecture معماری غیر عادی
Federal style سبک معماری فدرال
Italianate سبک معماری ایتالیایی
interrupted [عناصر معماری منقطع]
Jacobethan احیای معماری جاکوبی
landscape architecture معماری محوطه سازی
gorgerian [سر گلویی ستون] [معماری]
French Order سبک معماری فرانسوی
ordonnance فرمان سبک معماری
jaspe خالدار کردن [معماری]
lodge-books کتاب مقررات معماری
arabian معماری با منشا اسلامی
contextual architecture معماری بافت گرایی
Coptic architecture معماری مسیحیان مصر
colonial معماری کوچ نشینی
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
architecture سبک معماری مهرازی
ring topology معماری شبکه که هر گره
charsu چارسو [معماری اسلامی]
byzantine architecture سبک معماری بیزانسی
systems application architecture معماری کاربردی سیستم ها
saa معماری کاربردی سیستم ها
Bassae Order [معماری یونی یونان]
Doric Order سبک معماری دوریک
buddhist architecture سبک معماری بودائی
horseshoe [قوس نعلی شکل] [معماری]
doric بسبک معماری قدیم یونان
jaspe رگه دار کردن [معماری]
axonometric projection طرح های هندسی [معماری]
jaspe مرمر نما کردن [معماری]
gorge-cornice ربع گرد بزرگ [معماری]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
High Gothic [معماری سبک گوتیک در آلمان]
EDAW شرکت معماری مناظر طبیعی
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
gavel [سه گوشی کنار شیروانی] [معماری]
languet [تزئینات زبانه ای شکل] [معماری]
Industrial Architecture معماری خانه های صنعتی
hanging-buttress [پشت بند نگهدارنده] [معماری]
real واقعی
McCoy واقعی
lifelike واقعی
essential واقعی
literal واقعی
objectives واقعی
objective واقعی
veracious واقعی
right واقعی
righted واقعی
positive واقعی
factual واقعی
factually واقعی
actual واقعی
true life واقعی
very واقعی
veridical واقعی
unfeigned واقعی
card-carrying واقعی
actuals واقعی
righting واقعی
essentials واقعی
veritable واقعی
ex post saving واقعی
virtual واقعی
ex post واقعی
concrete : واقعی
Elizabethan architecture معماری دوره ملکه الیزابت [انگلستان]
CIAM همایش بین المللی معماری مدرن
Ethiopian architecture معماری حبشی [معبدهایی که از سنگ ساخته می شد]
corbeil [معماری شبیه سبدی با تزئینات گل و میوه]
biotecture [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
sna Architecture SystemsNetwork معماری شبکه سیستم ها
architectonic مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
eisa معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
Ersatz architecture [معماری الکتریکی با نقش هایی در مرکز]
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
grapevine [تزئینی به شکل درخت انگور] [معماری]
Deinocrates [معماری وابسته به کلیمی های یونانی]
Corporate Modernism سبک معماری بین المللی مدرن
modillion تزئینات معماری روی قرنیس ساختمان
chinioserie سبک معماری ویا هنر چینی
acanthus leaf معماری بصورت دندانه برگ کنگری
corbeille [معماری شبیه سبدی با تزئینات گل و میوه]
carry out واقعی کردن
real storage انباره واقعی
put into practice واقعی کردن
make a reality واقعی کردن
real numbers اعداد واقعی
accomplish واقعی کردن
bring inbeing واقعی کردن
fulfill [American] واقعی کردن
execute واقعی کردن
realize واقعی کردن
realizes واقعی کردن
life-size اندازه واقعی
real score نمره واقعی
realized واقعی کردن
realizing واقعی کردن
unreal غیر واقعی
true north شمال واقعی
life size اندازه واقعی
realising واقعی کردن
real sector بخش واقعی
realises واقعی کردن
realised واقعی کردن
actualise [British] واقعی کردن
true complement مکمل واقعی
true form فرم واقعی
incidental expenses هزینههای واقعی
true power توان واقعی
true slump نشست واقعی
true vertical قائم واقعی
very واقعی فعلی
objective data دادههای واقعی
down to earth حقیقی واقعی
down-to-earth حقیقی واقعی
airy-fairy غیر واقعی
jisen مبارزه واقعی
never-never غیر واقعی
true complement متمم واقعی
nominal غیر واقعی
objective value ارزش واقعی
actualize واقعی کردن
carry ineffect واقعی کردن
implement واقعی کردن
put ineffect واقعی کردن
put inpractice واقعی کردن
unrealistically غیر واقعی
unrealistic غیر واقعی
carry into effect واقعی کردن
matter of fact بطور واقعی
matter-of-fact بطور واقعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com