English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
everyday معمولی مبتذل
commonplace معمولی مبتذل
Search result with all words
banal مبتذل معمولی
Other Matches
hackneyed مبتذل
well worn مبتذل
exoterical مبتذل
vulgar مبتذل
platitudinarian مبتذل
trity مبتذل
copybook مبتذل
trite مبتذل
hach مبتذل
stale مبتذل
trivial مبتذل
platitudinous مبتذل
tatty مبتذل
well-worn مبتذل
trivializing مبتذل کردن
prosaism مبتذل نویسی
trivializes مبتذل کردن
trivialized مبتذل کردن
trivialize مبتذل کردن
trivialism چیز مبتذل
trivialising مبتذل کردن
trivialised مبتذل کردن
truistic بدیهی مبتذل
humdrum ملالت مبتذل
tags گفته مبتذل
cliche کلمه مبتذل
hach مبتذل کردن
tags مثال مبتذل
stale مبتذل کردن
tag گفته مبتذل
tag مثال مبتذل
trivialises مبتذل کردن
hackney مبتذل کردن زیاداستعمال شده
potboiler هنرمند یا کار هنری مبتذل
pedestrians وابسته به پیاده روی مبتذل
pedestrian وابسته به پیاده روی مبتذل
potboil برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
bromides نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک افهار یا بیان مبتذل
bromide نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک افهار یا بیان مبتذل
light water اب معمولی
ferial معمولی
open cheque چک معمولی
routinely معمولی
conventional معمولی
usu معمولی
ordinary معمولی
standards معمولی
routines معمولی
standard معمولی
longhand خط معمولی
routine معمولی
normal معمولی
received معمولی
copybook معمولی
wonted معمولی
run-of-the-mill <idiom> معمولی
faceless معمولی
civil time ساعت معمولی
ambient پس زمینه معمولی
complemented تعارفات معمولی
unselected clay خاک رس معمولی
common link حلقه معمولی
ordinary clay خاک رس معمولی
common whipping بست معمولی
ordinary share سهام معمولی
ornary عادی معمولی
ornery عادی معمولی
plain concrete بتن معمولی
complementing تعارفات معمولی
complements تعارفات معمولی
undress جامه معمولی
undresses جامه معمولی
undressing جامه معمولی
piper nigrum فلفل معمولی
ap seogi ایستادن معمولی
ordinal type نوع معمولی
hepatica غافث معمولی
man in the street فرد معمولی
mean پست معمولی
mass concrete بتن معمولی
general cargo کالای معمولی
meaner پست معمولی
medium lampholder سرپیچ معمولی
nonstandard غیر معمولی
normal good کالای معمولی
ethyl alcohol الکل معمولی
ethanol الکل معمولی
normal interval فاصله معمولی صف
normal permeability نفوذپذیری معمولی
onery عادی معمولی
meanest پست معمولی
complement تعارفات معمولی
standard trench سنگر معمولی
irregular غیر معمولی
wrought iron اهن معمولی
workaday معمولی عادی
standards طبیعی یا معمولی
charge hand کارگر معمولی
single precision با دقت معمولی
standard طبیعی یا معمولی
standard bar میله معمولی
standard brick اجر معمولی
white mulatto توت معمولی
the a merchant سوداگر معمولی
standard gauge اندازه معمولی
street virus ویروس معمولی
standard motor موتور معمولی
normal عادی معمولی
typical <adj.> بافت معمولی
general کلی معمولی
commoners معمولی متعارفی
procedure message پیام معمولی
general معمولی و نه مخصوص
common معمولی متعارفی
commonest معمولی متعارفی
generals کلی معمولی
mulberry توت معمولی
generals معمولی و نه مخصوص
American bond آجرچینی معمولی
ranko سرباز معمولی
mulberries توت معمولی
rock brake بسفایج معمولی
rudas پست معمولی
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
martlet پرستوی معمولی اروپایی
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
in normal situations on public roads در ترافیک معمولی خیابان
light hydrogen هیدروژن سبک یا معمولی
standard rain gage باران سنج معمولی
outre خارج از حدود معمولی
regular weave [plain] بافت معمولی و ساده
normal sulphation of battery سولفاتی شدن معمولی
normal magnetization curve خم مغناطیس پذیری معمولی
stake driver بوتیمار معمولی امریکایی
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
normal charge خرج معمولی توپ
ordinary grasp گرفتن میله معمولی
milkwort پلی گالای معمولی
week day روز معمولی هفته
joiner door درب معمولی ناو
l antenna انتن معمولی رادیو
route راه جریان معمولی
walks گام معمولی اسب
conventional milling machine دستگاه فرز معمولی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
common stock سهام معمولی شرکت
admedium lampholder سرپیچ بزرگتر از معمولی
undersized کوچکتر ازاندازه معمولی
well-worn پیش پا افتاده معمولی
well worn پیش پا افتاده معمولی
bracket حالت معمولی کروشه
chamomile بابونه معمولی یامعطر
stand سطح معمولی اب دریا
conventional جنگ افزارهای معمولی
routes راه جریان معمولی
walk گام معمولی اسب
combination grasp گرفتن معمولی و برعکس
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
fencing measure فاصله معمولی دو شمشیرباز
walked گام معمولی اسب
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
ordinary پیام معمولی از نظر ارجحیت
horseweed خزه معمولی امریکای شمالی
normalised بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalizes بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize بصورت عادی و معمولی دراوردن
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
normalising بصورت عادی و معمولی دراوردن
guttersnipe نوک دراز یا پاشله معمولی
ordinary differential equation [ODE] معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
fair wear and tear خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
conventional take off and landing هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
normalises بصورت عادی و معمولی دراوردن
It was the usual scene. صحنه [موقعیت] معمولی بود.
vulgarize پست کردن مبتذل کردن
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
it is of a normal size دارای اندازه عادی یا معمولی است
snail mail اصط لاح عامیه به پست معمولی
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
preparing تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
half حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
names کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
name کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
mufti جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
quad چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
kilderkin چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
fosse commune [قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com