English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English Persian
general معمولی و نه مخصوص
generals معمولی و نه مخصوص
Search result with all words
expanded memory system دریک IBM PC استانداردی که حافظه اضافی که بیشتر از حد کیلو بایت است از حافظه معمولی را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامههای مخصوص نوشته شده قابل اجراست و نیز مراجعه شود به LIM
teletext روش ارسال متن و اطلاعات در یک سیگنال تلویزیون معمولی به صورت رشته بیت سری که با استفاده از کدگشای مخصوص قابل نمایش است
Other Matches
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
run-of-the-mill <idiom> معمولی
ordinary معمولی
conventional معمولی
open cheque چک معمولی
standards معمولی
light water اب معمولی
standard معمولی
longhand خط معمولی
normal معمولی
usu معمولی
routine معمولی
routinely معمولی
wonted معمولی
copybook معمولی
faceless معمولی
routines معمولی
ferial معمولی
received معمولی
charge hand کارگر معمولی
civil time ساعت معمولی
irregular غیر معمولی
piper nigrum فلفل معمولی
mulberry توت معمولی
plain concrete بتن معمولی
procedure message پیام معمولی
normal interval فاصله معمولی صف
the a merchant سوداگر معمولی
ornery عادی معمولی
mulberries توت معمولی
ordinary share سهام معمولی
general cargo کالای معمولی
commonest معمولی متعارفی
commoners معمولی متعارفی
common معمولی متعارفی
ordinal type نوع معمولی
ordinary clay خاک رس معمولی
unselected clay خاک رس معمولی
common link حلقه معمولی
American bond آجرچینی معمولی
generals کلی معمولی
white mulatto توت معمولی
typical <adj.> بافت معمولی
common whipping بست معمولی
onery عادی معمولی
man in the street فرد معمولی
normal permeability نفوذپذیری معمولی
general کلی معمولی
ap seogi ایستادن معمولی
standard bar میله معمولی
standard brick اجر معمولی
standard motor موتور معمولی
medium lampholder سرپیچ معمولی
standard trench سنگر معمولی
everyday معمولی مبتذل
hepatica غافث معمولی
commonplace معمولی مبتذل
ranko سرباز معمولی
meanest پست معمولی
meaner پست معمولی
ethanol الکل معمولی
banal مبتذل معمولی
single precision با دقت معمولی
rudas پست معمولی
standard gauge اندازه معمولی
ethyl alcohol الکل معمولی
rock brake بسفایج معمولی
normal عادی معمولی
mean پست معمولی
ambient پس زمینه معمولی
complements تعارفات معمولی
standards طبیعی یا معمولی
nonstandard غیر معمولی
workaday معمولی عادی
mass concrete بتن معمولی
ornary عادی معمولی
undress جامه معمولی
undresses جامه معمولی
undressing جامه معمولی
normal good کالای معمولی
complementing تعارفات معمولی
street virus ویروس معمولی
wrought iron اهن معمولی
complemented تعارفات معمولی
complement تعارفات معمولی
standard طبیعی یا معمولی
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
conventional جنگ افزارهای معمولی
outre خارج از حدود معمولی
standard rain gage باران سنج معمولی
joiner door درب معمولی ناو
conventional milling machine دستگاه فرز معمولی
l antenna انتن معمولی رادیو
route راه جریان معمولی
routes راه جریان معمولی
week day روز معمولی هفته
light hydrogen هیدروژن سبک یا معمولی
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
combination grasp گرفتن معمولی و برعکس
stake driver بوتیمار معمولی امریکایی
admedium lampholder سرپیچ بزرگتر از معمولی
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
common stock سهام معمولی شرکت
bracket حالت معمولی کروشه
chamomile بابونه معمولی یامعطر
stand سطح معمولی اب دریا
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
normal sulphation of battery سولفاتی شدن معمولی
undersized کوچکتر ازاندازه معمولی
well worn پیش پا افتاده معمولی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
well-worn پیش پا افتاده معمولی
regular weave [plain] بافت معمولی و ساده
ordinary grasp گرفتن میله معمولی
in normal situations on public roads در ترافیک معمولی خیابان
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
martlet پرستوی معمولی اروپایی
normal charge خرج معمولی توپ
fencing measure فاصله معمولی دو شمشیرباز
milkwort پلی گالای معمولی
walked گام معمولی اسب
normal magnetization curve خم مغناطیس پذیری معمولی
walk گام معمولی اسب
walks گام معمولی اسب
ordinary پیام معمولی از نظر ارجحیت
fair wear and tear خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
normalize بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalizes بصورت عادی و معمولی دراوردن
horseweed خزه معمولی امریکای شمالی
normalising بصورت عادی و معمولی دراوردن
conventional take off and landing هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
ordinary differential equation [ODE] معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
It was the usual scene. صحنه [موقعیت] معمولی بود.
normalised بصورت عادی و معمولی دراوردن
guttersnipe نوک دراز یا پاشله معمولی
normalises بصورت عادی و معمولی دراوردن
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
snail mail اصط لاح عامیه به پست معمولی
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
it is of a normal size دارای اندازه عادی یا معمولی است
prepare تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
preparing تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
half حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
names کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
name کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
mufti جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
kilderkin چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
quad چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
superspeedway مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
gyroplane نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
advertorial تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
fosse commune [قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
quads چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
sub woofer هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
VBScript مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
lumen واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
dial up line خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
alley حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleys حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleyways حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
hold گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
squawks در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
doubled مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
doubled up مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
genet جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com