English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
it does not make sense معنی نمیدهد
Other Matches
zero compression روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation قبول معنی عرف معنی مصطلح
signifies معنی دادن معنی بخشیدن
signify معنی دادن معنی بخشیدن
signifying معنی دادن معنی بخشیدن
cheating does not prosper نمیدهد
non-starters رویدادی که روی نمیدهد
he would not bade a biner یک دینارهم تخفیف نمیدهد
that i snot in keepingwith our این بانظرماوفق نمیدهد
the law forbids قانون اجازه نمیدهد
non-starter رویدادی که روی نمیدهد
unsigned که اعداد منفی را نشان نمیدهد
BCC و لیست آنها را نشان نمیدهد
waste instruction دستوری که عملی انجام نمیدهد.
null دستور برنامه کد کاری انجام نمیدهد
operation دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinds آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blankest دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
no op دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
blank دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
no operation instruction دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
idles مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
non operable instruction دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
idle مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idled مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idlest مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
indifferentist کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
drops یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropped یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropping یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
modals 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modal 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
logical مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
reader یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
limit state حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
standards حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
random number روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
correcting روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
corrects روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correct روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
dumbest بی معنی
witless بی معنی
meanings معنی
irrational بی معنی
dulls بی معنی
dulling بی معنی
dullest بی معنی
duller بی معنی
dulled بی معنی
dumb بی معنی
dumber بی معنی
dull بی معنی
effecting معنی
effected معنی
unmeaning بی معنی
tosh بی معنی
rigmarole بی معنی
rigmaroles بی معنی
pointless بی معنی
of no significance بی معنی
irrationable بی معنی
neer do well or well بی معنی
meaning less بی معنی
intendment معنی
insensate بی معنی
equipollent هم معنی
fool begged بی معنی
frothy بی معنی
meaningless بی معنی
to explain away معنی
signification معنی
drift معنی
drifted معنی
drifting معنی
drifts معنی
purporst معنی
synonymous هم معنی
innuendo معنی
innuendoes معنی
innuendos معنی
hokum بی معنی
purported معنی
significantly پر معنی
abstract معنی
purport معنی
abstracting معنی
translation معنی
abstracts معنی
effect معنی
significance معنی
significant پر معنی
semantics معنی
purporting معنی
implication معنی
meaningful پر معنی
meaningfully پر معنی
definitions معنی
meaning معنی
definition معنی
purports معنی
implications معنی
well behaved که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well-behaved که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
jargon سخن بی معنی
senses شعور معنی
by extension باتعمیم معنی
abstract noun اسم معنی
opposite meaning معنی وارونه
pith پر معنی وعمیق
moral پند معنی
anglo پیشوند به معنی
semantics معنی شناسی
pregnantly بطور پر معنی
significant figure رقم با معنی
twaddle سخن بی معنی
fall into place معنی گرفتن
polysemous بسیار معنی
synonym واژه هم معنی
modification تصرف در معنی
parexcellence بتمام معنی
opposite meaning معنی متضاد
sensed شعور معنی
insignificancy بی معنی گری
ASH معنی این لغت چیست ؟
synonyms واژه هم معنی
mean معنی داشتن
inexpessive بی اثر بی معنی
falderal چیز بی معنی
falderol چیز بی معنی
falderol کلمه بی معنی
fallal کلمه بی معنی
fallal چیزبی معنی
fandangle چیزبی معنی
figurative sense معنی مجازی
frothily بطوربی معنی
in letter and in spirit ئر لفظ و در معنی
inutility اوم بی معنی
dead dog ادم بی معنی
meaner معنی داشتن
neer do well or well ادم بی معنی
mystic sense معنی پوشیده
mystic sense معنی رمزی
amphibolic دارای دو معنی
sense شعور معنی
mal پیشوندی که معنی بد
meanest معنی داشتن
blat بی معنی و بی ملاحظه
literal sense معنی لغوی
lexical meaning معنی لغوی
blatherskite سخن بی معنی
by extension بابسط معنی
grammatical sense معنی دستوری
literal معنی اصلی
absurd مزخرف بی معنی
idea مقصود معنی
ideas مقصود معنی
trope معنی مجازی
par excellence به تمام معنی
meaningful معنی دار
torpe معنی مجازی
equivalents مترادف هم معنی
to this effect باین معنی
purports معنی دادن
wastrel ادم بی معنی
purporting معنی دادن
purported معنی دادن
dyed-in-the-wool به تمام معنی
purport معنی دادن
intend معنی دادن
intending معنی دادن
intends معنی دادن
equivalent مترادف هم معنی
with out rhyme or reason . بی معنی وقافیه
wish wash سخن بی معنی
meanings معنی دار
to bear a meaning معنی دادن
significantly معنی دار
ambiguity گنگی معنی
ambiguities گنگی معنی
meaning معنی دار
intent معنی منظور
sementem معنی ساده
insignificance بی معنی گری
jade مرد بی معنی
scat اواز بی معنی
Anglo- پیشوند به معنی
meaningfully معنی دار
significative معنی دار
punctual معنی دار
inept ناجور بی معنی
balderdash سخن بی معنی
that is to say بدین معنی که
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com