English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
clip مفصل کابل
clipped مفصل کابل
clippings مفصل کابل
clips مفصل کابل
Search result with all words
cable joint مفصل اتصال کابل
cable jointing sleeve مفصل انشعاب کابل
Other Matches
glenoid fossa or cavity گودی مفصل کاسه مفصل
drop cable بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند.
times آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
duct لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
timed آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
TDR آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
localtalk استاندارد شبکه سافت Apple که لایه فیزیکی مثل سیستم کابل یا اتصالات را که در شبکه Apple Talk استفاده میشود را ساخته است . شبکه داده را روی کابل unshield pair-tuisted منتقل میکند
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
hinges مفصل
linkage point مفصل
jointless بی مفصل
joint مفصل
pivots مفصل
copious مفصل
anarthrous بی مفصل
pivoted مفصل
pivot مفصل
copula مفصل
copulas مفصل
articulation مفصل
fulsome مفصل
coupling مفصل
juncture مفصل
spacious مفصل
hinge مفصل
baom joomok یک مفصل
inarticulate بی مفصل
inventorial مفصل
commissure مفصل
fine drawn مفصل
Hinduism مفصل
sockets مفصل
voluminous مفصل
socket مفصل
articulation مفصل بندی
swivel مفصل گردنده
facets بند مفصل
palaver گفتگوی مفصل
ample فراوان مفصل
abarticulation مفصل متحرک
facet بند مفصل
steering swivel مفصل فرمان
juncture پیوستگی مفصل
swivel مفصل گردان
articulation مفصل لولا
luncheon غذای مفصل
pigtail مفصل دم خوکی
luncheons غذای مفصل
high tea عصرانه مفصل
scape مفصل اصلی
swivels مفصل گردان
swivels مفصل گردنده
swivelled مفصل گردان
synosteology مفصل شناسی
synarthrosis مفصل بی حرکت
swivel joint مفصل گردان
swivelled مفصل گردنده
arthritis التهاب مفصل
arthritis اماس مفصل
pigtails مفصل دم خوکی
detail part قسمت مفصل
articulates مفصل دارکردن
glene کاسه مفصل
hinge joint مفصل لولایی
hip joint مفصل ران
in great detail با جزئیات مفصل
knee joint مفصل زانو
largo اهسته و مفصل
joint مفصل پیوندگاه
sleeves موف مفصل
sleeve موف مفصل
disjoint از مفصل دراوردن
gimmal مفصل لولا
choke joint مفصل چوکی
ginglymus مفصل لولایی
diarthrosis مفصل متحرک
universal joint مفصل چرخنده
hips مفصل ران
ankylosis جمود مفصل
trunnion مفصل افقی
multiple cable joint مفصل انشعاب
toggle joint مفصل زانویی
splice مفصل بافته
spliced مفصل بافته
splices مفصل بافته
splicing مفصل بافته
hip مفصل ران
ball and socket joint مفصل ساچمه ای
arthrology مفصل شناسی
articulating مفصل دارکردن
articulate مفصل دارکردن
dimerous دارای مفصل دوبخشی
joint resistance مقدار مقاومت مفصل
luxation در رفتگی مفصل استخوان
diffusively بطور منتشر و یا مفصل
acondylous بدون بند یا مفصل
arthropoda جانوران مفصل دار
disjoint در رفتن از مفصل درامدن
enarthrosis مفصل کام و زبانهای
gabfest محاوره طولانی و مفصل
clamping sleeve مفصل مهار کننده
hitsu shiubi مفصل انگشت وسط
arthropod جانور مفصل دار
arthropathy ناخوشی بند یا مفصل
acondylose بدون بند یا مفصل
choke flange joint مفصل چوکی ال شکل
naker دمامه عصرانه مفصل
kettledrum دمامه عصرانه مفصل
kettledrums دمامه عصرانه مفصل
amplified مفصل گفتن یانوشتن
thurl مفصل خاصره گوسفند
double jointed دارای مفصل کاذب
arthritic مبتلا به اماس مفصل
kettle drum دمامه عصرانه مفصل
amplifying مفصل گفتن یانوشتن
amplify مفصل گفتن یانوشتن
In ditail . Diffusively . بطور مفصل ( مفصلا")
amplifies مفصل گفتن یانوشتن
joint مفصل اتصال ضربهای
double-jointed دارای مفصل کاذب
arthritic مربوط به ورم و اماس مفصل
hip joint مفصل استخوان خاصره وران
rabbet joint بست یا مفصل کنش کاوی
internode قسمت میان دو بندیا مفصل
garnets حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
garnet حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
dactylus بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
monographist نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
to give a long recital of something دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
submission hold کانستنس یاشکستن دست از مفصل تاارنج
programming specification مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
to talk something over with somebody با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
To explain something in detail . چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
to detail something چیزی را مفصل [با همه جزییات] شرح دادن
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
own ship's course bus کابل او اس سی
cable clip پل کابل
Kabul کابل
cabling کابل
cable head سر کابل
cable assembly کابل
cable کابل
cabled کابل
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
gomphosis اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
sallenders جوشهای خشک در زیر مفصل خرگوشی پای عقب اسب
gas cable کابل گازی
intermediate type submarine cable کابل ساحلی
greenfield conductor کابل گرینفیلد
main cable کابل اصلی
flexible cable کابل خم پذیر
gas filled cable کابل گاز
gas impregnated cable کابل گازی
grid lead کابل شبکه
duplex wire کابل دو سیمه
duplex cable کابل دو سیمه
flat cable کابل تخت
flat cable کابل پهن
four core cable کابل چهاررشتهای
hoisting cable کابل بالاکش
hook cable کابل قلاب
gas impregnated cable کابل گازدار
ignition cable کابل احتراق
subscriber's cable کابل مشترک
sheathed cable کابل زرهی
suspension cable کابل اویزان
suspension cable کابل معلق
tag line کابل اتصالی
ribbon cable کابل نواری
quadoed cable کابل چهارسیمه
tape cable کابل نواری
power cable کابل قدرت
telegraph cable کابل تلگراف
sheating of cable پوشش کابل
sheave ریل و کابل
stranded wire کابل تک لایی
subscriber's cable کابل اتصال
supply cable کابل تغذیه
starter cable کابل استارتر
single core cable کابل یک رشتهای
single core cable کابل یک سیمه
single core کابل یک رشتهای
stranded conductor کابل تک لایی
single conductor cable کابل تک لایی
telegraph cable buoy بویه کابل
telephone cable کابل تلفن
measuring cable کابل سنجش
welding lead کابل جوش
mains cable کابل شبکه
low loss cable کابل با تلفات کم
low capacitance cable کابل با فرفیت کم
telecommunication cable کابل ارتباطی
long distance cable کابل ارتباطی
light weight cable کابل سبک
junction cable کابل اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com