Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
counter military
مقابله باعملیات نظامی
Other Matches
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checked
مقابله کردن مقابله
checks
مقابله کردن مقابله
check
مقابله کردن مقابله
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
contrasted
مقابله
contrast
مقابله
contrasting
مقابله
contrasts
مقابله
confrontations
مقابله
bucking
مقابله
checked
مقابله
checks
مقابله
checking
مقابله
controlment
مقابله
opposition
مقابله
transfer check
مقابله
collation
مقابله
collations
مقابله
check
مقابله
echo check
مقابله
confrontation
مقابله
counterview
مقابله
limit check
مقابله حدود
parity check
مقابله توازن
loop checking
مقابله حلقه
overflow check
مقابله سرریز
opposability
مقابله پذیری
beards
مقابله کردن
beard
مقابله کردن
collating
مقابله کردن
collates
مقابله کردن
checklist
سیاهه مقابله
collated
مقابله کردن
collate
مقابله کردن
algebra
جبر و مقابله
repel
مقابله کردن
repelled
مقابله کردن
cyclic check
مقابله چرخهای
data check
مقابله داده ها
crossecheck
مقابله مجدد
diagnostic check
مقابله تشخیصی
dynamic check
مقابله پویا
cross-examination
پرسش و مقابله
cross-examinations
پرسش و مقابله
spot check
مقابله موضعی
spot checks
مقابله موضعی
repels
مقابله کردن
repelling
مقابله کردن
retaliation
مقابله به مثل
reciprocity
مقابله به مثل
modulo n check
مقابله به پیمانه
parity check
مقابله ایستایی
sight check
مقابله چشمی
sight check
مقابله نظری
twin check
مقابله توام
arithmetic check
مقابله حسابی
automatic check
مقابله خودکار
check point
نقطه مقابله
sum check
مقابله جمعی
bucking coil
پیچک مقابله
system check
مقابله سیستم
check list
سیاهه مقابله
built in check
مقابله توکار
check indicator
نماینده مقابله
sequence checking
مقابله ترتیبی
sequence check
مقابله ترتیب
acounter
مقابله کردن
parity checking
مقابله توازن
checks and balance
کنترل و مقابله
spell checker
مقابله گر املائی
visual check
مقابله بصری
check boxes
جعبههای مقابله
casting out nines
مقابله نه نهی
marginal check
مقابله مرزی
validity check
مقابله اعتبار
visual check
مقابله دیداری
counter
مقابله کردن
selection check
مقابله گزینش
countering
مقابله کردن
countered
مقابله کردن
duplication check
مقابله از راه تکرار
parity check
مقابله کردن توازن
hardware check
مقابله سخت افزاری
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
longitudinal redundancy check
مقابله افزونگی طولی
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
collating
مقابله وتطبیق کردن
collates
مقابله وتطبیق کردن
collated
مقابله وتطبیق کردن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
dump check
مقابله حین روبرداری
checks
مقابله کردن بررسی
odd even check
مقابله فرد و زوج
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
check
مقابله کردن بررسی
check indicator
مشخص کننده مقابله
syntax checker
مقابله نحوه گری
collate
مقابله وتطبیق کردن
checking program
برنامه مقابله کننده
vertical parity check
مقابله توان عمدی
checked
مقابله کردن بررسی
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
i raked all algebra
جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart
اغازگر مجدد نقطه مقابله
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
soldiers
نظامی
soldier
نظامی
martial
نظامی
military
نظامی
fort
دژ نظامی
serviced
نظامی
mil
نظامی
martin
نظامی
warlike
نظامی
service
نظامی
the sabre
حکومت نظامی
the sabre
نیروی نظامی
the military profession
کار نظامی
truck vehicle
خودرو نظامی
tunc
پیراهن نظامی
military expenditure
مخارج نظامی
party
عده نظامی
word of command
فرمان نظامی
soldier
فرد نظامی
strategic map
نقشه نظامی
spirit de corps
غرور نظامی
military specifications
خصوصیات نظامی
military specifications
کدتخصصی نظامی
military spending
مخارج نظامی
military strategy
استراتژی نظامی
military training
اموزش نظامی
counter military
ضد عملیات نظامی
council ofwar
شورای نظامی
military training
تعلیم نظامی
neck cloth
کاشکول نظامی
necker chief
کاشکول نظامی
prisidio
قلعه نظامی
provost marshal
قاضی نظامی
soldiery
نیروی نظامی
Military operations.
عملیات نظامی
campound
کمپ نظامی
saluting
احترام نظامی
salutes
احترام نظامی
saluted
احترام نظامی
salute
احترام نظامی
guest houses
مهمانسرای نظامی
guest house
مهمانسرای نظامی
by military force
با نیروی نظامی
to attain a great age
به سن بالارسیدن
[نظامی ]
defensive architecture
معماری نظامی
attache
وابسته نظامی
articles of war
قانون نظامی
army staff
ستاد نظامی
army attache
وابسته نظامی
martial rule
حکومت نظامی
military comission
هیئت نظامی
military comission
کمیسیون نظامی
military convention
اتحاد نظامی
military court
دادگاه نظامی
invasion currency
پول نظامی
military courtesy
احترامات نظامی
military courtesy
شئونات نظامی
military crest
خط الراس نظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com