Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (2 milliseconds)
English
Persian
overflow check
مقابله سرریز
Other Matches
overflowed
بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
overflow
بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
overflows
بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checked
مقابله کردن مقابله
checks
مقابله کردن مقابله
check
مقابله کردن مقابله
spillover
سرریز
overflows
سرریز
weir
سرریز
overflowed
سرریز
overflow
سرریز
weirs
سرریز
spillweir dam
سد سرریز
overfall dam
سد سرریز
overfall
سرریز
spillway
سرریز
overflow pipe
لوله سرریز
skew weir
سرریز اریب
portable weir
سرریز دستی
trapezoidal weir
سرریز ذوذنقهای
spillway slab
تاوه سرریز
overflow indicator
سرریز نما
decants
سرریز کردن
decanting
سرریز کردن
decant
سرریز کردن
step weir
سرریز پلکانی
storm water overflow
سرریز اب باران
side weir
سرریز کناری
run over
<idiom>
سرریز شدن
warning pipe
لوله سرریز
circular weir
سرریز مدور
free spillweir
سرریز ازاد
fuse plug
سرریز خاکی
decanted
سرریز کردن
overflow area
ناحیه سرریز
overflow check
بررسی سرریز
overflow duct
مجرای سرریز
gravity spillway dam
سد سرریز وزنی
thin plate weir
سرریز لبه تیز
overflow flag bit
بیت پرچم سرریز
notch piers
پایههای جانبی سرریز
velocity of retreat
سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
measuring weir
سرریز اندازه گیری جریان اب در کانال
velocity of approach
سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
nappe
تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
overflowed
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflow
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflows
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
bucking
مقابله
echo check
مقابله
confrontation
مقابله
opposition
مقابله
confrontations
مقابله
checking
مقابله
controlment
مقابله
contrasting
مقابله
contrasted
مقابله
checks
مقابله
checked
مقابله
contrasts
مقابله
transfer check
مقابله
contrast
مقابله
collations
مقابله
counterview
مقابله
check
مقابله
collation
مقابله
processor
کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
indicator
ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
limit check
مقابله حدود
diagnostic check
مقابله تشخیصی
dynamic check
مقابله پویا
data check
مقابله داده ها
parity checking
مقابله توازن
cyclic check
مقابله چرخهای
marginal check
مقابله مرزی
loop checking
مقابله حلقه
modulo n check
مقابله به پیمانه
sequence check
مقابله ترتیب
selection check
مقابله گزینش
sight check
مقابله چشمی
parity check
مقابله ایستایی
parity check
مقابله توازن
spell checker
مقابله گر املائی
sum check
مقابله جمعی
system check
مقابله سیستم
twin check
مقابله توام
validity check
مقابله اعتبار
visual check
مقابله دیداری
sight check
مقابله نظری
opposability
مقابله پذیری
visual check
مقابله بصری
sequence checking
مقابله ترتیبی
crossecheck
مقابله مجدد
beard
مقابله کردن
countered
مقابله کردن
countering
مقابله کردن
arithmetic check
مقابله حسابی
collated
مقابله کردن
automatic check
مقابله خودکار
collate
مقابله کردن
acounter
مقابله کردن
bucking coil
پیچک مقابله
collates
مقابله کردن
counter
مقابله کردن
cross-examinations
پرسش و مقابله
beards
مقابله کردن
algebra
جبر و مقابله
repel
مقابله کردن
repelled
مقابله کردن
repelling
مقابله کردن
collating
مقابله کردن
repels
مقابله کردن
cross-examination
پرسش و مقابله
built in check
مقابله توکار
check point
نقطه مقابله
spot checks
مقابله موضعی
check list
سیاهه مقابله
spot check
مقابله موضعی
checks and balance
کنترل و مقابله
retaliation
مقابله به مثل
checklist
سیاهه مقابله
reciprocity
مقابله به مثل
check indicator
نماینده مقابله
check boxes
جعبههای مقابله
casting out nines
مقابله نه نهی
check
مقابله کردن بررسی
vertical parity check
مقابله توان عمدی
checks
مقابله کردن بررسی
checked
مقابله کردن بررسی
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
syntax checker
مقابله نحوه گری
collating
مقابله وتطبیق کردن
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
collates
مقابله وتطبیق کردن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
collated
مقابله وتطبیق کردن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
check indicator
مشخص کننده مقابله
collate
مقابله وتطبیق کردن
checking program
برنامه مقابله کننده
longitudinal redundancy check
مقابله افزونگی طولی
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
counter military
مقابله باعملیات نظامی
duplication check
مقابله از راه تکرار
odd even check
مقابله فرد و زوج
dump check
مقابله حین روبرداری
hardware check
مقابله سخت افزاری
parity check
مقابله کردن توازن
checkpoint restart
اغازگر مجدد نقطه مقابله
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
i raked all algebra
جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
lrc
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
counter
مقابله کردن تلافی کردن
reluctate
مقابله کردن بی میلی کردن
countered
مقابله کردن تلافی کردن
resists
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
countering
مقابله کردن تلافی کردن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com