Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
patriarchate
مقام بطریق یا اسقف بزرگ
Other Matches
archbishopric
مقام یا قلمرو اسقف
archbshop
اسقف بزرگ
archiepiscopal
متعلق به اسقف بزرگ
hierarch
سرکشیش اسقف بزرگ
prelatic
وابسته به اسقف بزرگ متران وار
portfolio
کیف چرمی بزرگ مقام
portfolios
کیف چرمی بزرگ مقام
ranking
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
patriciate
طبقه اشراف مقام بزرگ زادگان واشراف
penguins
بطریق
auk
بطریق
in the shape of
بطریق
penguin
بطریق
auks
بطریق
in the course of nature
بطریق عادی
accusingly
بطریق اتهام
interrogatively
بطریق استفهام
synoptically
بطریق اختصار
in the a way
بطریق عادی
allegorically
بطریق مثال
parabolically
بطریق تمثیل
illatively
بطریق استنتاج یا استخراج
academism
بطریق یا بروش اکادمی
analytic
قابل حل بطریق جبری
academicism
بطریق یا بروش اکادمی
inferentally
بطریق استنتاج یا استنباط
introspectively
بطریق معاینه نفس
itineration
وعظ بطریق گردش
analytical
قابل حل بطریق جبری
cross question
سئوال بطریق استنطاق
arbitration
رای بطریق حکمیت
differently
بطریق دیگر بطور متفاوت
contraposition
قلب مطلب بطریق منفی
chronometry
وقت سنجی بطریق علمی
misbrand
بطریق غلط داغ کردن
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
diagonal
گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
puffins
مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
puffin
مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
bishop
اسقف
bishops
اسقف
metropolitan bishop
سر اسقف
archdeacons
معاون اسقف
diocese
اسقف نشین
archdeacon
معاون اسقف
miters
تاج اسقف
mitre
تاج اسقف
diocese
قلمرو اسقف
mitres
تاج اسقف
dioceses
اسقف نشین
archbishops
اسقف اعظم
archbishop
اسقف اعظم
dioceses
قلمرو اسقف
prelatess
زن اسقف یا متران
prelature
اسقف نشین
provisor
اسقف نافرخرج
prince bishop
شاهزاده اسقف
miter
تاج اسقف
primate of england
سر اسقف YORK
to barter away
بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
mitriform
مانند کلاه اسقف
miyred
مانند کلاه اسقف
prelature
قلمرو اسقف اعظم
cathedra
[صندلی اسقف در کلیسا]
diocesan
وابسته به قلمرو اسقف
vestment
لباس رسمی اسقف
prelate
اسقف اعظم کشیش ارشد
archdiocese
قلمرو مذهبی اسقف اعظم
archdiocesan
وابسته بقلمرو اسقف اعظم
prelates
اسقف اعظم کشیش ارشد
exarch
نایب السطنه اسقف اعظم
pontifical
وابسته به پاپ یا اسقف جامه اسقفی
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
gremial
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
deacon
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacons
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
embassage
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
stages
مقام
stature
مقام
paripassu
هم مقام
pank
مقام
place
مقام
places
مقام
standing
مقام
function
مقام
opposite number
هم مقام
position
مقام
positioned
مقام
functions
مقام
foothole
مقام
placing
مقام
stage
مقام
stand
مقام
equipotential
هم مقام
rete
مقام
eminency
مقام
functioned
مقام
authority
مقام
status
مقام
office
مقام
connection
مقام
pew
مقام
pews
مقام
offices
مقام
connexions
مقام
settings
مقام
setting
مقام
eminence
مقام
kingship
مقام سلطنت
position
مرتبه مقام
papacy
مقام پاپی
infra dig
دون مقام
viscounty
مقام ویکنت
dignity
مقام رتبه
receivership
مقام امانت
knight errantry
مقام سلحشوری
Highness
بلندی مقام
Highnesses
بلندی مقام
vizierate
مقام وزارت
dignitary
عالی مقام
deputy
قائم مقام
title
اسم مقام
officiate
مقام رسمی
marquises
مقام مارکیز
officiated
مقام رسمی
officiates
مقام رسمی
marquis
مقام مارکیز
marquesses
مقام مارکیز
marquess
مقام مارکیز
kaiserdom
مقام قیصر
khedivate
مقام خدیو
khediviate
مقام خدیو
priesthood
مقام کشیش
officiating
مقام رسمی
positioned
مرتبه مقام
titles
اسم مقام
dignitaries
عالی مقام
placer
مقام دار
officeholder
شاغل مقام
peerage
مقام سناتوری
vice chancellor
قائم مقام
vice-chancellor
قائم مقام
state
مقام ورتبه
men of position
صاحبان مقام
state-
مقام ورتبه
roll stand
مقام نورد
professoriat
مقام استادی
oldman
مقام فرماندهی
defensive
مقام تدافع
peerages
مقام سناتوری
prelacy
مقام اسقفی
papal dignity
مقام پاپ
priorate
مقام اسبق
mastership
مقام استادی
man of place
صاحب مقام
stated
مقام ورتبه
surreptitiously
قائم مقام
locum
قائم مقام
locums
قائم مقام
vicar
قائم مقام
vicars
قائم مقام
states
مقام ورتبه
subsitute
قائم مقام
reinstatement
تثبیت در مقام
eminently
با علو مقام
see of rome
مقام پاپ
senatorship
مقام سناتوری
locumtenens
قائم مقام
ducal
مقام دوک
substituted
قائم مقام
shrievalty
مقام ومنصب
stating
مقام ورتبه
deputies
قائم مقام
post
مقام مسئولیت
post-
مقام مسئولیت
posted
مقام مسئولیت
posts
مقام مسئولیت
knighthood
مقام سلحشوری
ranks
سلسله مقام
substitute
قائم مقام
ranked
سلسله مقام
knighthoods
مقام سلحشوری
rank
سلسله مقام
substituting
قائم مقام
bishopric
مقام اسقفی
surrogates
قائم مقام
duumvir
شریک مقام
surrogate
قائم مقام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com