English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
Other Matches
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
assault craft ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
component forces نیروهای مولفه
irregular forces نیروهای چریکی
irregular forces نیروهای نامنطم
garrison forces نیروهای پادگانی
lateral forces نیروهای عرضی
screening forces نیروهای پاسیور
political forces نیروهای سیاسی
battalions نیروهای ارتشی
irregular نیروهای نامنطم
armed forces نیروهای مسلح
market forces نیروهای بازار
army forces نیروهای زمینی
nuclear forces نیروهای هستهای
blue forces نیروهای ابی
blue forces نیروهای خودی
frontalier نیروهای مرزی
friendly forces نیروهای خودی
combat forces نیروهای رزمی
forces of production نیروهای تولید
services نیروهای سه گانه
ground forces نیروهای زمینی
army of occupation نیروهای اشغالی
opposing forces نیروهای متخاصم
combined forces نیروهای مرکب
naval forces نیروهای دریایی
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
battalion نیروهای ارتشی
enemy forces نیروهای دشمن
services نیروهای مسلح
embassage مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
frankpledge مسئول
responsive مسئول
answerable مسئول
accountable مسئول
warden مسئول
responsible <adj.> مسئول
in charge <adj.> مسئول
liable مسئول
responsible مسئول
nato forces نیروهای پیمان ناتو
van der waals forces نیروهای وان در والس
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
castrum [کمپ نیروهای رومی]
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
landing forces نیروهای پیاده شونده
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
action اشغال نیروهای جنگی
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
restraining forces نیروهای مهار کننده
paramilitary نیروهای شبه نظامی
paramilitaries نیروهای شبه نظامی
assigned forces نیروهای زیر امر
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
actions اشغال نیروهای جنگی
account مسئول بودن
helmsman مسئول سکان
supplies officer مسئول مواد
issue commissary مسئول توزیع
liable for damages مسئول خسارات
undertakers جواب گو مسئول
undertaker جواب گو مسئول
accountable مسئول حساب
lineman's plier انبردست مسئول خط
helmsmen مسئول سکان
furnace man مسئول کوره
furnace attendant مسئول کوره
officer in charge افسر مسئول
in charge <idiom> مسئول بودن
officer on duty افسر مسئول
That's not my province. من مسئول آن نیستم.
Not my department. <idiom> من مسئول نیستم.
authoring system سیستم مسئول
cryptographer مسئول رمز
cupola tender مسئول کوره
data administrator مسئول داده ها
undertaking جواب گو مسئول
to hold responsible مسئول کردن
wagon master مسئول واگن
custodians مسئول سرپرست
custodians مسئول مرموزات
custodian مسئول سرپرست
custodian مسئول مرموزات
purchasing officer مسئول خرید
to hold responsible مسئول قراردادن
joint مشترک بین نیروهای مسلح
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
residual force نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
officer in charge افسر مسئول اجرا
operations detachment قسمت مسئول عملیات
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
be to blame <idiom> مسئول کارزشت بودن
cryptoguard مسئول حفافت رمز
corespondent مسئول جواب گویی
irresponsible غیر مسئول نامعتبر
data base administrator مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
courier transfer officer افسر مسئول پیک
anchor detail نفرات مسئول لنگر
tallyman مسئول کنترل محموله
demolition firing party گروه مسئول تخریب
irresponsibly بطور غیر مسئول
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
captain of the top مسئول گروه کار
have a hand in <idiom> مسئول کاری شدن
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
diffraction loading منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
international peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
m day force نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
operating force نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
opposing مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
earth-bound خاکی
worldly خاکی
mundane خاکی
embankments سد خاکی
amphibious pack تک اب خاکی
terrestrial خاکی
earthly خاکی
earth dam سد خاکی
wood louse خر خاکی
earthen خاکی
amphibious اب خاکی
edaphic خاکی
earthborn خاکی
terrene خاکی
earthy خاکی
dust colour خاکی
embankment dam سد خاکی
embankment سد خاکی
earth fill dam سد خاکی
tellurian خاکی
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
tipstaff مامور مسئول زندانیان دردادگاه
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
make one's bed and lie in it <idiom> مسئول انجام کاری بودن
finger in the pie <idiom> دست داشتن ،مسئول بودن
detail officer افسر مسئول گروه بیگاری
every man is a for his action هرکس مسئول کردارخویش است
company secretary مسئول مالی و حقوقی شرکت
range officer افسر مسئول میدان تیر
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
brakeman مسئول ترمز در تیم لوژسواری
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
peace keeping forces نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
dust color رنگ خاکی
amphibious operation عملیات اب خاکی
earth dam بند خاکی
amphibious خاکی و ابی
staging تمرین اب خاکی
earth road راه خاکی
earth work کارهای خاکی
earth work عملیات خاکی
bordering پشته خاکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com