Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
priesthood	مقام کشیش
Other Matches
presbyteries	داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery	داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly	در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
plate milling stand	مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
clergymen	کشیش
druids	کشیش
provosts	کشیش
abbe	کشیش
clergyman	کشیش
evengelist	کشیش
hieratic	کشیش
cleric	کشیش
padres	کشیش
predicant	کشیش
padre	کشیش
priest	کشیش
presbyterate	کشیش
clerics	کشیش
ecclesiastics	کشیش
ecclesiastic	کشیش
churchman	کشیش
herdsmen	کشیش
herdsman	کشیش
churchmen	کشیش
provost	کشیش
priests	کشیش
druid	کشیش
sacerdocy	کشیش منشی
presbyterial	وابسته به کشیش ها
presbyteries	خانه کشیش
right reverend	جناب کشیش
parson	کشیش بخش
priestliness	کشیش مابی
residentiary	کشیش مقیم
presbytery	خانه کشیش
parsons	کشیش بخش
shaveling	سرتراشیده کشیش
Reverend	جناب کشیش
lamas	کشیش بودایی
lama	کشیش بودایی
primate	کشیش ارشد
sacerdotalism	کشیش مابی
priestlike	کشیش وار
officiant	کشیش سرپرست
priesthood	کشیش بودن
clerkly	وابسته به کشیش
hedge priest	کشیش روستا
high priest	کشیش اعظم
holy joe	کشیش دهکده
archpriest	کشیش بزرگ
lay brother	نیمچه کشیش
acolytes	دستیار کشیش
acolyte	دستیار کشیش
vicars	کشیش بخش
priestcraft	کشیش بازی
vicar	کشیش بخش
rectors	کشیش بخش
rector	کشیش بخش
divining	کشیش استنباط کردن
cassock	خرقه پوش کشیش
divined	کشیش استنباط کردن
divines	کشیش استنباط کردن
divine	کشیش استنباط کردن
presbyter	کشیش سرپرست کلیسا
cassocks	خرقه پوش کشیش
ministers	وزیر مختار کشیش .
minister	وزیر مختار کشیش .
pardoner	کشیش امرزنده گناه
officiating priest	کشیش پیش نماز
monseigneur	مسیو کشیش کاتولیک
prsbytery	محل جلوس کشیش
rectrix	بانوی کشیش بخش
lamaistic	وابسته به کشیش بودایی
kirkman	عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
chancels	جای مخصوص کشیش
papa	پاپ کشیش ناحیه
chancel	جای مخصوص کشیش
papas	پاپ کشیش ناحیه
parsonages	قلمرو کشیش بخش
parsonage	قلمرو کشیش بخش
pontiffs	کشیش بزرگ پاپ
Imhotep	کشیش [دربار مصر]
pontiff	کشیش بزرگ پاپ
curate	معاون کشیش بخش
rectory	خانه کشیش بخش
rectories	خانه کشیش بخش
curates	معاون کشیش بخش
embassage	مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
curacies	معاونت کشیش بخش یادهستان
manses	محل سکنی خانه کشیش
manse	محل سکنی خانه کشیش
he was ordained priest	اورا بسمت کشیش گماشتند
ministerial	وابسته به وزیر یا کشیش اداری
curacy	معاونت کشیش بخش یادهستان
prelate	اسقف اعظم کشیش ارشد
prelates	اسقف اعظم کشیش ارشد
sacerdotage	کشیش مابی جماعت کشیشان
zucchetto	شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
tunicle	لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
parish	بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
officiant	کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
parishes	بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
priestcraft	دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
parishes	قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish	قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
shaman	کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
the sovereign	پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
nonagium	عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk	کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lavabo	ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
deacon	خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacons	خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail	[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
equipotential	هم مقام
foothole	مقام
office	مقام
stature	مقام
positioned	مقام
setting	مقام
eminency	مقام
position	مقام
stage	مقام
connection	مقام
settings	مقام
connexions	مقام
status	مقام
eminence	مقام
offices	مقام
pew	مقام
pews	مقام
stages	مقام
functions	مقام
rete	مقام
place	مقام
standing	مقام
pank	مقام
stand	مقام
opposite number	هم مقام
places	مقام
functioned	مقام
authority	مقام
paripassu	هم مقام
placing	مقام
function	مقام
vice-chancellor	قائم مقام
peerage	مقام سناتوری
peerages	مقام سناتوری
vice chancellor	قائم مقام
high-class	والا مقام
defensive	مقام تدافع
wardenship	مقام ریاست
officiating	مقام رسمی
viziership	مقام وزارت
senatorship	مقام سناتوری
shrievalty	مقام ومنصب
subsitute	قائم مقام
roll stand	مقام نورد
much	عالی مقام
viscounty	مقام ویکنت
officiate	مقام رسمی
officiated	مقام رسمی
officiates	مقام رسمی
professoriat	مقام استادی
priorate	مقام اسبق
vizierate	مقام وزارت
khedivate	مقام خدیو
see of rome	مقام پاپ
vice-chancellors	قائم مقام
receivership	مقام امانت
first water	بالاترین مقام
A musical tone .	مقام ( درموسیقی )
men of position	صاحبان مقام
doctors of eminence	پزشکان پر مقام
mastership	مقام استادی
man of place	صاحب مقام
in power	صاحب مقام
locumtenens	قائم مقام
kaiserdom	مقام قیصر
khediviate	مقام خدیو
knight errantry	مقام سلحشوری
oldman	مقام فرماندهی
papal dignity	مقام پاپ
office-holder	صاحب مقام
office-holders	صاحب مقام
deplume	از مقام انداختن
prelacy	مقام اسقفی
status symbol	علامت مقام
attorneyship	مقام وکالت
baronage	مقام بارونی
bishopric	مقام اسقفی
colonelcy	مقام سرهنگی
commandery	مقام فرماندهی
placer	مقام دار
status symbols	علامت مقام
devil may care	بی توجه به مقام
duumvir	شریک مقام
officeholder	شاغل مقام
kingship	مقام سلطنت
marquesses	مقام مارکیز
locums	قائم مقام

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com