English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
Other Matches
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
water resistant مقاوم در برابر اب
lightfast مقاوم در برابر نور
resistance to cracking مقاوم در برابر شکستگی
creep resistant مقاوم در برابر خزش
resistance to tempering مقاوم در برابر بازپخت
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
resistance to failure مقاوم در برابر ترک
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
resistance to corrosion مقاوم در برابر زنگ زدگی
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
acid resistant ماده مقاوم در برابر اسید
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
resistance to deflaction مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
acid fast مقاوم در برابر رنگ بری اسید
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
thermostat :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
tolerant مقاوم
resistor مقاوم
resistant مقاوم
plasma plating مقاوم
resister مقاوم
renitent مقاوم
refractory مقاوم
resistors مقاوم
resisters مقاوم
triplicate سه برابر سه برابر کردن
adamant مقاوم یکدنده
resisting moment لنگر مقاوم
adamantly مقاوم یکدنده
weatherproof مقاوم در برابرهوا
stand up <idiom> مقاوم بودن
moment of resistence لنگر مقاوم
counterpoise نیروی مقاوم
stabile مقاوم در برابرگرما
hardened site پایگاه مقاوم
rigid cores هستههای مقاوم
resistive force نیروی مقاوم
forcing cone مخروط مقاوم
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
drag force نیروی مقاوم حرکت
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
wear resistant مقاوم در بربر سائیدگی
windproof مقاوم در مقابل باد
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
deadman پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
heat گرما
radiation of heat گرما
cauma گرما
isotherm خط هم گرما
heats گرما
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
thermo electricity گرما برق
temperature درجه گرما
thermal مربوط به گرما
thermal agitation voltage اثر گرما
thermoelasticity گرما کشسانی
intensity of heat شدت گرما
temperatures درجه گرما
thermal effect اثر گرما
heat transmission انتقال گرما
melted از گرما سوختن
heat loss تلف گرما
hot cabinet قفسه گرما
thermal flux شار گرما
heat radiation تابش گرما
heat flux شار گرما
heat flow جریان گرما
thermosphere گرما کره
heat گرما حرارت
thermosphere گرما سپهر
thermomagnetic گرما مغناطیس
thermal unit واحدسنجش گرما
incalescence گرما جویی
thermal reservoir منبع گرما
incalescent گرما گرای
heat transfer انتقال گرما
thermoelectric گرما برقی
radiator گرما افکن
radiators گرما تاب
heat absorbing جذب گرما
radiators گرما افکن
calorification پیدایش گرما
btu واحدبریتانیایی گرما
I am absolutely baked. از گرما پختم
thermometer گرما سنج
thermometers گرما سنج
adiabatic عایق گرما
radiator گرما تاب
convection انتقال گرما
heats گرما حرارت
pyromagnetic گرما- مغناطیس
non conducting عایق گرما
pyro electricity گرما برق
heat exchange تبادل گرما
cold is merely privative گرما نیست
thermochemistry گرما شیمی
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
calory واحد سنجس گرما
diathermacy خاصیت هدایت گرما
she cannot bear heat طاقت گرما را ندارد
baking enamel لعاب دادن با گرما
she cannot bear heat تاب گرما رانمیاورد
b.t.u. واحد بریتانیایی گرما
warmth تعادل گرما ملایمت
to evolve heat گرما بیرون دادن
chinical t. گرما سنج طبی
to resist heat تاب گرما اوردن
heat flux density چگالی شار گرما
thermotropism حساسیت نسبت به گرما
therms حمام عمومی گرما
thermoelectric effect اثر گرما- برق
fehrenheit thermometer گرما سنج فارنهایت
hot shorteness شکنندگی حاصل از گرما
radiator بیرون دهنده گرما
radiators بیرون دهنده گرما
calorie واحد سنجس گرما
calories واحد سنجس گرما
thermoforming شکل دادن با گرما
thermolytic وابسته به تحلیل گرما
british thermal unit واحد بریتانیایی گرما
thermonuclear reaction واکنش گرما- هستهای
heat stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
heat-stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
thermotaxis تحرک در اثر گرما
thermotropic علاقمند به گرما دماگرای
cooling water thermometer گرما سنج اب سرد
temperature independent paranagnetism پارامغناطیس گرما مستقل
sweltered از گرما بیحال شدن
therm حمام عمومی گرما
therm واحد گرما حمام
swelter از گرما بیحال شدن
swelters از گرما بیحال شدن
mechanical equivalent of heat هم ارز مکانیکی گرما
therms واحد گرما حمام
heat transfer coefficient ضریب انتقال گرما
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
convectors جسم انتقال دهنده گرما
electricity مین نور یا گرما یا نیرو
heater بخاری دستگاه تولید گرما
calorie واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
heaters بخاری دستگاه تولید گرما
convector جسم انتقال دهنده گرما
calories واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
stew خیس عرق شدن [در گرما]
thermographic وابسته به گرما سنجی یادمانگاری
thermolytic وابسته به تجزیه در اثر گرما
warm spot اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
heat radiates from the stove گرما ازبخاری متشعشع میشود
conductibility of heat قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
registers ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
variations of temperature اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
registering ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
register ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
cylinder liner رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
photoresist روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
chromometer ساعت دقیقی که گرما و سرمادر ان اثر نمیکند
epicritic تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
thermostats تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
In the heat of the moment <idiom> [در گرما گرم کار] [بحث ومجادله لفظی]
thermostat تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
thermostatics اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
material theory of heat پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com