English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
drag مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
Other Matches
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). آفتاب رفته است ( رفته بود )
heel پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
heels پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
dwindled رفته رفته کوچک شدن
dwindling رفته رفته کوچک شدن
dwindles رفته رفته کوچک شدن
dwindle رفته رفته کوچک شدن
to peter out رفته رفته کوچک شدن
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
quantitative مقداری
quantitatively مقداری
qualitative مقداری
parameter مقداری از یک مدار
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
some crisps مقداری چیپس
quantitative value ارزش مقداری
quantitative methods روشهای مقداری
quantitative analysis تحلیل مقداری
value parameter پارامتر مقداری
drop in the bucket <idiom> مقداری جزئی
extensive property خاصیت مقداری
volume discont تخفیف مقداری
bill of quantities صورت مقداری
some cold water مقداری آب سرد
some hot water مقداری آب گرم
single valued function تابع یک مقداری
some milk مقداری شیر
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
parameters مقداری از یک مدار
amounts مقداری از داده یا کاغذ یا...
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
applicative صفت مقداری مانندsome یا every
size distribution of income توزیع درامد مقداری
amount مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounted مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money نظریه مقداری پول
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
amounting مقداری از داده یا کاغذ یا...
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices نظریه مقداری پول و قیمت
to have a limit [of up to something] [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to run to a quantity [to run into a sum] بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
transparency مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
handily ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
to have a maximum limit [of something] [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
lipoprotein مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
parameters مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameter مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
transparencies مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
oversale پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
soft valve شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
nuclide انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
plene administrative preter دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
biases مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
bias مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
wake کف پاشنه
shoe پاشنه
pivots پاشنه در
waked کف پاشنه
pivoted پاشنه در
wakes کف پاشنه
overtaking light پاشنه
talon پاشنه پا پاشنه
pivot پاشنه در
bridge shoe پاشنه پل
bridge seat پاشنه پل
bridge shoe پاشنه
quarter deck پاشنه
upstream toe پاشنه سد
shoe lift پاشنه کش
pivot footstep پاشنه
heelpiece پاشنه
sterns پاشنه
talons پاشنه پا پاشنه
heels ته پاشنه کف
cupped پاشنه در
shoeing پاشنه
heels پاشنه در
cups پاشنه در
heels پاشنه سد
after castle پاشنه
sterner پاشنه
door-furniture پاشنه ی در
shoes پاشنه
stern پاشنه
door hinge پاشنه
heel ته پاشنه کف
door hinge پاشنه در
heel پاشنه سد
heels پاشنه
cup پاشنه در
sternest پاشنه
trigger پاشنه
triggered پاشنه
heel پاشنه
heel پاشنه در
triggers پاشنه
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
heeler پاشنه ساز
transom stern پاشنه صاف
transom stern پاشنه تخت
step پاشنه کفش
pivoted پاشنه گردان
heeltap لایی پاشنه
kick with the heel ضربه با پاشنه پا
heelpiece پاشنه پوش
pivot instep kick ضربه با پاشنه پا
dwi chook پشت پاشنه پا
trim aft نشست پاشنه
trunnion پاشنه افقی
abaft به سمت پاشنه
kedge anchor لنگر پاشنه
pivots پاشنه گردان
stern پاشنه ناو
after turret توپ پاشنه
dead astern درست پاشنه
pivot پاشنه گردان
poop deck بالاترین پل پاشنه
aftermost نزدیک پاشنه
calcaneum استخوان پاشنه
stern rope طناب پاشنه
heel cut محافظ پاشنه پا
heel and toe با پنجه و پاشنه
shoehorns پاشنه کش کفش
quarter boom بوم پاشنه
sterner پاشنه ناو
tiller flat سکان پاشنه
shoehorn پاشنه کش کفش
stepping پاشنه کفش
sternest پاشنه ناو
heel loop قوس پاشنه
sterns پاشنه ناو
slipshod پاشنه خوابیده
boat tail پاشنه قایق
fantail پاشنه ناو
mizzen sail بادبان پاشنه
bootjack پاشنه کش چکمه
heel پاشنه [کفش]
quarter boom تیرک پاشنه
following sea موج پاشنه
aft spring اسپرینگ پاشنه
toe protection پاشنه بندی
to take to ones heels پاشنه راورکشیدن
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
pivoted پاشنه محور چرخ
shoehorn پاشنه کش بکار بردن
swivelled لولای پاشنه گرد
insteps پاشنه جوراب یاکفش
instep پاشنه جوراب یاکفش
swivel لولای پاشنه گرد
on the quarter در جهت پاشنه ناو
pivot پاشنه محور چرخ
pirouettes چرخ روی پاشنه
pirouette چرخ روی پاشنه
percussion gun تفنگ پاشنه دار
after body قسمت پاشنه ناو
pivot روی پاشنه چرخیدن
shoehorns پاشنه کش بکار بردن
swivels لولای پاشنه گرد
heeltap لایه پاشنه کفش
heels پاشنه پی دیواره حائل یا سد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com