English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
ration مقدار جیره روزانه
rationed مقدار جیره روزانه
rations مقدار جیره روزانه
Other Matches
victualling allowance جیره روزانه
dailgy food allowance جیره روزانه
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
day fighter هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
stipends جیره
ration جیره
coupon جیره
ration allowance حق جیره
pension جیره
pensions جیره
coupons جیره
rationing جیره
stipend جیره
allotments جیره
allotment جیره
rationed جیره
rations جیره
ration جیره غذایی
c ration جیره رزمی
combat ration جیره جنگی
combat ration جیره رزمی
commuted ration جیره نقدی
rationed جیره غذایی
ration جیره سربازی
ration allowance پول جیره
ration basis مبنای جیره
ration in kind معادل جیره
rations جیره سربازی
rations جیره غذایی
rationed جیره سربازی
emergency ration جیره اضطراری
basic allowance for subsistence جیره نقدی
basic ration جیره اصلی
ration strenght کالری جیره
allowance جیره حق معاش
allowances جیره حق معاش
board wages جیره خشکه
couponing جیره بندی
flight ration جیره پرواز
field ration جیره رزمی
proviant علیق و جیره
field ration جیره صحرایی
rationing جیره بندی
workaday روزانه
diurnal روزانه
quotidian روزانه
day by day روزانه
perdiem روزانه
everyday <adj.> روزانه
by d. روزانه
dailies روزانه
per day روزانه
daily <adj.> <adv.> روزانه
on a daily basis <adv.> روزانه
day-to-day <adj.> روزانه
diurnally روزانه
every single day <adv.> روزانه
day in, day out <adv.> روزانه
each day <adv.> روزانه
every day <adv.> روزانه
troop train ration جیره بین راه
exchange rationing جیره بندی ارز
credit rationing جیره بندی اعتباری
ration جیره بندی کردن
rationed جیره بندی کردن
emergency ration جیره فوق العاده
sinecure جیره خور ولگرد
rationing جیره بندی کردن
rationing system نظام جیره بندی
ration strenght انرژی حاصله از جیره
liveries جیره علیق اسب
ration return اسناد هزینه جیره
ration method سبک واگذاری جیره
ration in kind جیره معادل یاجانشین
sinecures جیره خور ولگرد
ration factor ضریب محاسبه جیره
livery جیره علیق اسب
rations جیره بندی کردن
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
duily bread نان روزانه
daily round گردش روزانه
habitude عادت روزانه
daily storage مخزن روزانه
purchase journal دفترخرید روزانه
daily wage مزد روزانه
morning orders دستورات روزانه
morning orders برنامه روزانه
daily round کارهای روزانه
day hospital بیمارستان روزانه
mean daily متوسط روزانه
diurnal load بار روزانه
diurnal tide کشند روزانه
order of the day برنامه روزانه
daily pay دستمزد روزانه
on a daily basis <adv.> بطور روزانه
workouts ورزش روزانه
workout ورزش روزانه
journals دفتروقایع روزانه
journals گزارش روزانه
day schools مدرسهی روزانه
every single day <adv.> بطور روزانه
day school مدرسهی روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
every day <adv.> بطور روزانه
journal گزارش روزانه
daily <adj.> <adv.> بطور روزانه
day in, day out <adv.> بطور روزانه
each day <adv.> بطور روزانه
journal دفتروقایع روزانه
billet ورقه جیره یادداشت مختصر
ration factor ضریب اماد جیره غذایی
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
ration cycle سیکل محاسبه جیره 42ساعته
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
rationed items اقلام جیره بندی شده
rationing of foreign exchange جیره بندی ارز خارجی
food rationing جیره بندی مواد غذائی
table of food equivalents جدول ارزش جیره غذایی
troop train ration جیره طبخی بین راه
food packet جیره بسته بندی شده
billets ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted ورقه جیره یادداشت مختصر
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
daily flood peak بیشینه روزانه سیل
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
daily bread نان یارزق روزانه
diary دفتر یادداشت روزانه
log book دفتر رخدادهای روزانه
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
daily routine عادت جاری روزانه
extern کمک پزشک روزانه
journal book دفتر گزارش روزانه
day of supply روز امادتدارکات روزانه
plan of the day برنامه روزانه ناو
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
diary دفتر خاطرات روزانه
log books دفتر رخدادهای روزانه
diaries دفتر خاطرات روزانه
breviary کتاب نمازوادعیه روزانه
utilization کاربرد روزانه استفاده
working day ساعت کار روزانه
diaries دفتر یادداشت روزانه
semidiurnal tide کشند نیم روزانه
watch and ward حق نگهبانی روزانه و شبانه
reconstitute خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitutes خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituted خیساندن امادیا جیره خشک شده
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
reconstituting خیساندن امادیا جیره خشک شده
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
logs شرح روزانه جدول لگاریتم
daybook دفتر ثبت وقایع روزانه
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
log شرح روزانه جدول لگاریتم
diarist نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarists نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
daylight traffic line خط منع ایاب ذهاب روزانه
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
daily range of soil temperature دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
ephermeris جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
iron rations جیره بسیارکم که سربازفقط هنگام ضرورت سخت میتواندبان دست بزند
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
daymark علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com