Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
alternating current resistance
مقدار مقاومت موثر
effective resistance
مقدار مقاومت موثر
resistance to alternating current
مقدار مقاومت موثر
Other Matches
input resistance
مقاومت موثر اولیه
resistance
مقدار مقاومت
input conductance
مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
dielectric resistance
مقدار مقاومت دی الکتریکی
armature resistance
مقدار مقاومت ارمیچر
air resistance
مقدار مقاومت هوا
contact resistance
مقدار مقاومت کنتاکت
battery resistance
مقدار مقاومت باتری
insulation resistance
مقدار مقاومت نارسانا
internal resistance
مقدار مقاومت داخلی
ohmic valve
مقدار مقاومت اهمی
earth resistance
مقدار مقاومت زمین
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
leakage resistance
مقدار مقاومت نشت
electrode resistance
مقدار مقاومت الکترد
joint resistance
مقدار مقاومت مفصل
true resistance
مقدار مقاومت اهمی
resistance of an earthed conductor
مقدار مقاومت زمین
spurious resistance
مقدار مقاومت انگلی
bonding resistance of rail
مقدار مقاومت اتصال به ریل
mechanical percentage
حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
series resistance
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
varistor
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
insulation resistance
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
grid bias resistance
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid suppressor
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
forceful
موثر
efficient
موثر
climacteric
<adj.>
موثر
drastic
موثر
drastically
موثر
impressive
موثر
operant
موثر
pithy
موثر
affective
موثر
operational
موثر
active
موثر
feckful
موثر
fruitiest
موثر
fruitier
موثر
punchy
موثر
punchiest
موثر
punchier
موثر
perficient
موثر
affecting
موثر
forcible
موثر
moving
موثر
pivotal
موثر
telling
موثر
efficacious
موثر
weighty
موثر
touching
موثر
weightier
موثر
weightiest
موثر
effective
موثر
lived
موثر
fruity
موثر
live
موثر
effectual
موثر
ineffective
غیر موثر
strikingly
موثر گیرنده
impressed voltage
ولتاژ موثر
prospective
موثر دراینده
potently
بطورکلی یا موثر
striking
موثر گیرنده
working angle
زاویه موثر
affectingly
بطور موثر
stunt advertising
تبلیغ موثر
sledgehammer
ضربت موثر
sledgehammers
ضربت موثر
work out
<idiom>
موثر بودن
pathetically
بطور موثر
real power
توان موثر
impressively
بطور موثر
movingly
بطور موثر
forcefully
بطور موثر
wattful current
جریان موثر
impressiveness
موثر بودن
sovereigns
عالی و موثر
active component
مولفه موثر
an active remedy
چاره موثر
pathetic
موثر احساساتی
useful voltage
ولتاژ موثر
active current
شدت موثر
active material
ماده موثر
actual water income
اب ورودی موثر
actual output
دبی موثر
active element
مولفه موثر
sovereign
عالی و موثر
inoperative
غیر موثر
penetratingly
بطور موثر
clear span
دهانه موثر
sensational
احساساتی موثر
sensationally
احساساتی موثر
live data
داده موثر
driving
موثر رانندگی
active power
توان موثر
net head
ارتفاع موثر
noneffective
غیر موثر
active plate
صفحه موثر
effective radius
شعاع موثر
sissy
آدم نا موثر
weakling
آدم نا موثر
namby-pamby
آدم نا موثر
mollycoddle
آدم نا موثر
milquetoast
آدم نا موثر
whiner
آدم نا موثر
effective time
زمان موثر
wuss(y)
آدم نا موثر
softie/softy
آدم نا موثر
effective output
دبی موثر
effective output
بازداده موثر
effective pressure
فشار موثر
effective output
خروجی موثر
wimp
آدم نا موثر
effective power
توان موثر
moanbag
آدم نا موثر
weed
آدم نا موثر
wet
آدم نا موثر
cissy
آدم نا موثر
effective power
قدرت موثر
effective porosity
تخلخل موثر
effective width
عرض موثر
jessie
آدم نا موثر
jessy
آدم نا موثر
weenie
[Am E]
آدم نا موثر
effective time
مدت موثر
effective treatment
تسویه موثر
pussy
[Am E]
آدم نا موثر
effective
عامل موثر
pantywaist
[Am En]
آدم نا موثر
effective pitch
گام موثر
effective current
جریان موثر
effective damage
ضایعات موثر
effective damage
خسارت موثر
effective value
جریان موثر
effective size
اندازه موثر
adequate
موثر بودن
effective collision
برخورد موثر
effective charge
بار موثر
effective capacity
فرفیت موثر
effective span
دهانه موثر
effective stimulus
محرک موثر
effective stress
تنش موثر
effective area
سطح موثر
effective address
نشانی موثر
effective temperature
دمای موثر
effective demand
تقاضای موثر
effective shear
برش موثر
effective rainfall
بارندگی موثر
effective range
برد موثر
effective address
آدرس موثر
effective throat
گلوگاه موثر
presses
عامل موثر
press
عامل موثر
effective diameter
قطر موثر
effective field
میدان موثر
effective force
نیروی موثر
effective radius of a well
شعاع موثر چاه
mean effective pressure
فشار موثر متوسط
maximum reverse r.m.s. voltage
ولتاژ سد موثر حداکثر
effective tax rate
نرخ موثر مالیاتی
worked
موثر واقع شدن
effective tax system
نظام موثر مالیاتی
effective through put
توان عملیاتی موثر
total effective collision cross section
سطح مقطع موثر کل
effectually
بطور نافع و موثر
efficaciously
بطور نافع و موثر
effective size of grain
قطر موثر ذرات
effectively
بطور موثر یا کارگر
rate of yield
نرخ بهره موثر
effective thickness of a wall
ضخامت موثر دیوار
effective unit weight
وزن مخصوص موثر
work
موثر واقع شدن
effective strength
استعداد رزمی موثر
percutaneous
موثر در زیر پوست
operatively
بطور موثر یا عملی
effective pattern
منطقه اثر موثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com