Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
planck law
مقدار کوانتوم برحسب واحدهای انرژی برابراست با حاصلضرب مقدارثابت کوانتوم در فکانس
Other Matches
energy quantum
کوانتوم انرژی
quantum of energy
کوانتوم انرژی
quantum
کوانتوم
virtual quantum
کوانتوم مجازی
quantum theory
تئوری کوانتوم
planck's constant
کوانتوم کنش
quantum of action
کوانتوم کنش
quantum of action
کوانتوم اثر
metric system
سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
mechanical percentage
حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
size distribution of income
توزیع درامد برحسب مقدار
poundage
مقدار پولی برحسب لیره
footage
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
at pleasure
برحسب دلخواه برحسب میل
pair production
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
intrinsic energy
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
pfenin
سکه مس المانی که ارزش ان برابراست با یک صدم ARK
linear momentum
نیروی ضربه که برابراست باحاصلضرب جرم در سرعت خطی
product
حاصلضرب
productive
حاصلضرب
products
حاصلضرب
his reverence
جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
product
[the result of multiplying]
حاصلضرب
[ریاضی]
vector product
حاصلضرب برداری
products
حاصل حاصلضرب
scalar product
حاصلضرب اسکالر
scalar product
حاصلضرب عددی
logic product
حاصلضرب منطقی
product of sums
حاصلضرب مجموعه ها
products
محصول حاصلضرب
cross products
حاصلضرب ضربدری
sum of products
مجموع حاصلضرب
product
محصول حاصلضرب
product
حاصل حاصلضرب
ion product constant
ثابت حاصلضرب یونی
solubility product constant
ثابت حاصلضرب انحلال
factorial
حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
si unites
واحدهای SI
ultimate strength
حاصلضرب بیشترین بار ممکن
solubility product constant
ثابت حاصلضرب انحلال پذیری
design strength
مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
emus
واحدهای الکترومغناطیسی
practical unit
واحدهای عملی
electric unit
واحدهای الکتریکی
derived units
واحدهای فرعی
electromagnetic units
واحدهای الکترومغناطیسی
fundamental unit
واحدهای اصلی
emu
واحدهای الکترومغناطیسی
hardware
واحدهای فیزیکی
recommend units
واحدهای پیشنهادی
alternative unit
واحدهای دیگر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
absolute electrical units
واحدهای الکتریکی مطلق
units of measurment
واحدهای اندازه گیری
functional units of a computer
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
international units
واحدهای جهانی برق
atomistic society
واحدهای کوچک تولیدی
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
discrete
که در واحدهای جداگانه کوچک روی میدهد
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
international call
سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
engineering units
واحدهای اندازه گیری بکارگرفته شده برای یک متغیرپردازشی
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
warp set
[تعداد تارها بر روی چله در واحدهای مشخص از سیستم اندازه گیری]
fisher equation
یعنی حجم پول درگردش درسرعت گردش پول برابراست با متوسط قیمت کالا درمقدار تولید کالارابطه فیشر
assembly
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
control unit
قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
partition
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partitions
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
unitage
برحسب
at the request of
برحسب
agreeably to
برحسب
in conformity with
برحسب
in accordance with
برحسب
in terms of
برحسب
incompliance with
برحسب
polymers
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymer
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
saddle point
منطقه تعادل در تئوری بازیهاهنگامیکه ماکزیمم مینیمم هابا مینیمم ماکزیمم ها برابراست و استراتژی مطلق وجوددارد
fortuitously
<adv.>
برحسب اتفاق
incidental
<adj.>
برحسب تصادف
fortuitous
<adj.>
برحسب تصادف
random
<adj.>
برحسب تصادف
tonnage
وزن برحسب تن
at choice
برحسب دلخواه
stochastic
<adj.>
برحسب تصادف
coincidental
<adj.>
برحسب تصادف
casual
[not planned]
<adj.>
برحسب تصادف
accidental
<adj.>
برحسب تصادف
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
haphazard
<adj.>
برحسب تصادف
haphazardly
برحسب تصادف
contingent
[accidental]
<adj.>
برحسب تصادف
hit or miss
برحسب تصادف
adventitious
<adj.>
برحسب تصادف
percentages
برحسب درصد
stochastical
<adj.>
برحسب تصادف
by accident
<adv.>
برحسب اتفاق
outwardly
برحسب فاهر
incidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
coincidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
to
برحسب مطابق
by a coincidence
<adv.>
برحسب اتفاق
by chance
<adv.>
برحسب اتفاق
by happenstance
<adv.>
برحسب اتفاق
at random
<adv.>
برحسب اتفاق
by usage
برحسب عادت
percentage
برحسب درصد
accidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
to out ward seeming
برحسب فاهر
accidently
<adv.>
برحسب اتفاق
as it happens
<adv.>
برحسب اتفاق
pursuant to
مطابق برحسب
custom
برحسب عادت
by hazard
<adv.>
برحسب اتفاق
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
velocities
تندی برحسب زمان
compass bearing
موقعیت برحسب قطبنما
tonnage
گنجایش کشتی برحسب تن
pounder
برحسب لیره کوبنده
classis
تقسیم برحسب طبقه
mileage
سنجش برحسب میل
fortuitously
برحسب اتفاق اتفاقا
tonnage
برحسب شماره تن بارگیر
milage
سنجش برحسب میل
by chance
برحسب اتفاق یاتصادف
ritually
برحسب ایین وشعائر
velocity
تندی برحسب زمان
cl
برحسب بار هر کامیون
happy go lucky
برحسب تصادف لاقید
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
design stress resultant
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
prioritized
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
heading
حرکت برحسب قطب نما
proration
توزیع برحسب مدت یانسبت
prioritizes
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizing
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
headings
حرکت برحسب قطب نما
transvaluation
سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
hydrograph
منحنی ابگذری برحسب زمان
prioritize
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
age group competition
مسابقه برحسب گروه سنی
pounder
وزن شده برحسب رطل
prioritised
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
per standard compass
برحسب قطب نمای استاندارد
time cost curve
منحنی مخارج برحسب زمان
prioritises
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
main line program
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
seed
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
gauge pressure
فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
kilovoltage
نیروی برق برحسب هزار ولت
heading
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
candlepower
میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
headings
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
backward read
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
voltages
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
percentile
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
transvalue
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
permittivity
واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
transvaluate
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
functional shift
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
voltage
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
volt ampere
اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
size
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
cabin altitude
فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
poundage
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
ladder tournament
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
pan coefficient
ضریب تشتک تبخیر برابراست با نسبت تبخیر از سطح اب ازاد به تبخیر از سطح تشتک که بین 6/0 الی 8/0 متغیر میباشد
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
pH
علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
quantity theory of money
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
wheelbases
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com