Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
Other Matches
tasks
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
syntactic error
خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
token
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
tokens
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
inversions
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversion
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
res ipsa loquitur
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
explicit address
آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
program relocation
جابجایی برنامه
statements
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
semicolon
که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
renumber
خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
stacked
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
relocation
جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه
relocation
جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
IF statement
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
labels
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
bombed out
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
IF statement
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
flow diagram
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
expressions
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
expression
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
statements
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
case
دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
cases
دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
rightsizing
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
assignments
دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
assignment
دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
machine address
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
set up
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
api
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
source
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
new
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new-
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
landing schedule
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
jobs
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
job
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
swops
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
dynamic data exchange
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
modular
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
unrepresentative
کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
at least
هیچ نباشد
to be on the safe side
باقی نباشد
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
low priority work
کاری که مهم نباشد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
impasse
حالتی که از ان رهایی نباشد
not too expensive
خیلی گران نباشد.
For all we know he may be living .
از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
square peg in a round hole
<idiom>
شخصی که مناسب کاری نباشد
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a hoot in hell for something
برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something
[British E]
برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a toss about something
[British E]
برایشان اصلا مهم نباشد.
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
null
لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
illegal
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
Just sign here and leave at that .
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
rigid
یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
capital expenditure
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
i speak under correction
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
factories
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
If anything ,it is more expensive.
اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
factory
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
figuring
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
She is forty if a day .
چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figures
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
to not give a smeg about something
[British E]
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
to not give a shit about something
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
an insolvent estate
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
displacement
جابجایی
displeacement of water
جابجایی اب
displacement ton
تن جابجایی
dislocation
جابجایی
handling
جابجایی
convection
جابجایی
relocation
جابجایی
head posisioning
جابجایی هد
deplacement
جابجایی
commutation
جابجایی
to not give a damn about something
[somebody]
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
handling of goods
جابجایی امتعه
cost of removal
هزینه جابجایی
field displacement
جابجایی میدان
commutativity
جابجایی پذیری
shift reagent
واکنشگر جابجایی
shear displacements
جابجایی برشی
shifted
جابجایی مرکزقوس
shifted
جابجایی شعاعی
commutative law
قانون جابجایی
allesthesia
جابجایی بساوشی
handling of goods
جابجایی کالا
shifts
جابجایی شعاعی
block move
جابجایی بلوک
doppler shift
جابجایی دوپلر
bimolecular displacement
جابجایی دو مولکولی
relocation factor
ضریب جابجایی
relocation register
ثبات جابجایی
eluviation
جابجایی خاک
shifts
جابجایی مرکزقوس
doppler frequency
جابجایی دوپلر
associative shift
جابجایی تداعی
commutative
جابجایی پذیر
shift
جابجایی شعاعی
chemical shift
جابجایی شیمیایی
displacement current
جریان جابجایی
dislocation defect
نقص جابجایی
image shift
جابجایی تصویر
materials handling
جابجایی مواد
shift
جابجایی مرکزقوس
angular displacement
جابجایی زاویهای
commutation rules
قواعد جابجایی
static relocation
جابجایی ایستا
stokes shift
جابجایی استوک
commutation relation
رابطه جابجایی
hydride shift
جابجایی هیدریدی
dynamic relocation
جابجایی پویا
alkyl shift
جابجایی الکیلی
allach
جابجایی بساوشی
What You See Is All You Get
برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
translation
جابجایی
[ریاضی]
[فیزیک]
red shift
جابجایی به سوی قرمز
image displacement
تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
advection
جابجایی افقی هوا
hubble effect
جابجایی به سوی قرمز
allocheiria
جابجایی بساوشی متقارن
Abelian group
[math.]
گروه جابجایی
[ریاضی]
allochiria
جابجایی بساوشی متقارن
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com