Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 59 (7 milliseconds)
English	Persian
to get the blame	مقصر شدن
Search result with all words
faulty	مقصر نکوهیده
faulty	مقصر
blameworthy	مقصر
blame	مقصر دانستن
blamed	مقصر دانستن
blames	مقصر دانستن
blaming	مقصر دانستن
hangdog	مقصر
guilty	مقصر
culpable	مقصر
defaulter	سرباز مقصر
defaulters	سرباز مقصر
convict	مقصر دانسته شدن
convict	شخص مقصر و محکوم
convicted	مقصر دانسته شدن
convicted	شخص مقصر و محکوم
convicting	مقصر دانسته شدن
convicting	شخص مقصر و محکوم
convicts	مقصر دانسته شدن
convicts	شخص مقصر و محکوم
culprit	مقصر
culprits	مقصر
incriminate	مقصر قلمداد کردن
incriminated	مقصر قلمداد کردن
incriminates	مقصر قلمداد کردن
incriminating	مقصر قلمداد کردن
perpetrate	مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrated	مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates	مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrating	مرتکب کردن مقصر بودن
sinner	مقصر
sinners	مقصر
fault	مقصر دانستن
faulted	مقصر دانستن
faults	مقصر دانستن
delinquent	مقصر
delinquents	مقصر
attaint	مقصر دانستن محروم کردن
blamable	مقصر
blameful	مقصر
deliquent	مقصر
faultful	مقصر
faultily	بطور معیوب یا مقصر
in fault	مقصر
shortcomer	مقصر
inculpate	تهمت زدن به مقصر دانستن
nocent	مقصر
non feasor	مقصر
shorrcomer	مقصر
self condemned	محکوم شده توسط نفس خود مقصر نزد وجدان خویش
self incrimination	مقصر شماری خود
tort feasor	مقصر
at fault <idiom>	مقصر
to blame one another	همدیگر را مقصر کردن
to be on a guilt trip <idiom>	احساس خیالی داشتن که مقصر هستنند [اصطلاح روزمره]
She is more culpable than the others.	او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
They held me culpable for the accident.	آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
to be to blame for something	مقصر درکاری بودن
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com