Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English
Persian
coil section
مقطع بوبین
Other Matches
diffuser area ratio
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
geometrical percentage
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
winding bobbin
بوبین
choke oil
بوبین
solenoid
بوبین
grid coil
بوبین
bobbin
بوبین نخ تار
coil resistance
مقاومت بوبین
induction coil
بوبین اندوکسیون
induction coils
بوبین اندوکسیون
coil form
شکل بوبین
coil form
نوع بوبین
coil core
هسته بوبین
coil capacity
فرفیت بوبین
inductance coil
بوبین اندوکسیون
hexagonal coil
بوبین شش گوش
idle coil
بوبین کور
measuring coil
بوبین سنجش
low loss coil
بوبین با تلفات کم
leak coil
بوبین عرضی
telephone transformer
بوبین اندوکسیون
main coil
بوبین اصلی
inductor coil
بوبین اندوکتور
inductor
بوبین اندوکسیون
coil
حلقه کردن بوبین
coiled
حلقه کردن بوبین
coil field
میدان مفناطیسی بوبین
coils
حلقه کردن بوبین
overcurrent coil
بوبین جریان زیاد
magnetic test coil
بوبین ازمایش مغناطیسی
magnetic coil
بوبین میراکننده جرقه
coil winding
سیم پیچی بوبین
induction heating coil
بوبین گرمایش القائی
air cored coil
بوبین با هسته هوایی
cross section
مقطع
tablature
مقطع
section
مقطع
profile
مقطع
profiled
مقطع
sections
مقطع
profiles
مقطع
profiling
مقطع
cutting
مقطع
segments
مقطع
segment
مقطع
rectangular section
مقطع مستطیلی
areas
سطح مقطع
transition section
مقطع تبدیل
trough section
مقطع ناودانی
area
سطح مقطع
half section
نیم مقطع
profile
مقطع عرضی
structural section
مقطع سازهای
soil profile
مقطع خاک
transverse section
مقطع عرضی
sectional area
سطح مقطع
oblique section
مقطع اریب
lobule
مقطع کوچک
profiles
مقطع عرضی
necking
تنگی مقطع
root section
مقطع ریشه
profiled
مقطع عرضی
oblique section
مقطع مایل
cross section
مقطع عرضی
cross section
سطح مقطع
cross section area
سطح مقطع
circular cross section
مقطع گرد
conic section
مقطع مخروطی
cross reaction
سطح مقطع
aerofoil
مقطع ایرودینامیکی
airfoil
مقطع ایرودینامیکی
absorption cross section
مقطع جذب
profiling
مقطع عرضی
compact section
مقطع فشرده
vintage model
الگوی مقطع زمانی
work surfaces
سطح مقطع اصلی
box spar
تیرکهای با مقطع مربع
box section
مقطع قوسی سکل
total effective collision cross section
سطح مقطع موثر کل
transection
برش یا مقطع عرضی
cross section
سطح مقطع موثر
work surface
سطح مقطع اصلی
cross sectional data
داده ها در یک مقطع زمانی
cross section
سطح مقطع عرضی
horseshoe shaped section
مقطع نعل اسبی
cross sectional area
سطح مقطع عرضی
interrupted quick flashing light
چشمک زن تند مقطع
inelastic cross section
مقطع برخورد ناکشسان
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
egg shaped section
مقطع تخم مرغی
flumming
تنگ کردن مقطع جریان اب
effective collision cross section
سطح مقطع برخورد موثر
syllabify
تقسیم به هجای مقطع کردن
winding crodd section
سطح مقطع سیم پیچی
uncurtailed bars
ارماتور بدون تقلیل مقطع
blade station
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
form grind
سنگ زدن در مقطع طولی
podite
مقطع با بند پای بندپایان
rhombus wing
بالی با سطح مقطع متقارن
con di nozzle
نازل موتورجت با مقطع همگرا
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
standard egg section
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
syllabary
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
three square
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
economic section
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
poiseuille flow
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
hachures
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
parallel aerofoil
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
mandrel
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
venturi
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
barn
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barns
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
contraction ratio
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
syllables
جزء کلمه مقطع کلمه
syllable
جزء کلمه مقطع کلمه
profile drag
پسای مقطع پسای نیمرخ
at this age
[در این مقطع سنی]
[در این سنین]
[در این سن]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com