Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (4 milliseconds)
English
Persian
italiot or ote
مقیم ایتالیا
Other Matches
locarno treaty
ایتالیا
Italy
ایتالیا
Rome
پایتخت ایتالیا
campo santo
گورستان ایتالیا
quirinal
حکومت ایتالیا
quirinal
دولت ایتالیا
sienna
نام شهری در ایتالیا
tuscan
وابسته بتوسکانی در ایتالیا
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
big five
ایتالیا وژاپن اطلاق میشد
cornicione
[قرنیز دیوار در سبک رنسانس ایتالیا]
e c s c (european coal & steel commissio
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
Italian stucco is world famous .
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
qualities
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
quality
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
podesta
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
scaramouch
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
Analogical architecture
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
scaramouche
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
Floreale
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
irredentist
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
gondolas
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
Italian Villa style
[سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
gondola
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
Cinquecento
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
western european union
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
High Renaissance
[سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
in residence
مقیم
residents
مقیم
settled
مقیم
resider
مقیم
resident
مقیم
dweller
مقیم
abider
مقیم
residing
مقیم
settlers
مقیم
inhabitant
مقیم
inmate
مقیم
inmates
مقیم
domiciled
مقیم
settlor
مقیم
stator
مقیم
termer
مقیم
denizens
مقیم
denizen
مقیم
settler
مقیم
resident loader
بارکننده مقیم
resident program
برنامه مقیم
resident segment
قطعه مقیم
residentiary
کشیش مقیم
residentiary
روحانی مقیم
to station oneself
مقیم شدن
non resident
مقیم موقتی
non resident
غیر مقیم
domiciled in tehran
مقیم تهران
sedentary
مقیم دریک جا
settle
مقیم کردن
settles
مقیم کردن
non-residents
مقیم موقتی
non-resident
مقیم موقتی
resides
مقیم شدن
reside
مقیم شدن
domiciliate
مقیم ساختن
resided
مقیم شدن
won
مقیم شدن .
minister resident
وزیر مقیم
residing abroad
مقیم خارجه
house physician
پزشک مقیم
non-resident alien
[NRA]
بیگانه غیر مقیم
Foreign residents in tehran.
خارجیان مقیم تهران
expat
[colloquial]
شهروند مقیم خارج
expatriate
شهروند مقیم خارج
citizen abroad
شهروند مقیم خارج
non-resident shareholder
سهامدار غیر مقیم
non-resident citizen
[American E]
شهروند غیر مقیم
hosteler
مقیم شبانه روزی
to be in residence
مقیم یا ماندنی بودن
maronite
مسیحی مقیم لبنان
memory resident program
برنامه مقیم در حافظه
house surgeon
جراح مقیم بیمارستان
German expatriates
شهروندهای آلمانی مقیم خارج
non-resident partner
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
nonresidency
عدم اقامت غیر مقیم
nonresidence
عدم اقامت غیر مقیم
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
intern
انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
interning
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interns
انترن پزشک مقیم بیمارستان
terminal and stay resident program
برنامه مقیم پایانی ایستا
tsr
برنامه مقیم پایانی ایستا
first year resident
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
conus residents
پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
rapallo treaty
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
dirty bit
بیت پرچم که توسط برنامههای مقیم حافظه تنظیم شده است .
Medici Mamluk rug
قالی مدیسه مملوک
[این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
monitors
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
tour de france
مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
compression
نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
reside
ساکن بودن مقیم بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
garrisons
مقیم کردن مستقر کردن
garrison
مقیم کردن مستقر کردن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
resident engineer
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com