English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
regard for others ملاحظه دیگران
regrad for others ملاحظه دیگران
Other Matches
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
She is a considerate (an inconsiderate ) person . آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
unthinking بی ملاحظه
incircumspect بی ملاحظه
consideration ملاحظه
considerations ملاحظه
observations ملاحظه
observation ملاحظه
animadversion ملاحظه
bluftly بی ملاحظه
gravitas ملاحظه
incosiderate بی ملاحظه
tact ملاحظه
prudence ملاحظه
rashness بی ملاحظه گی
inconsiderate بی ملاحظه
not unmindful بی ملاحظه
respect ملاحظه
thoughtless بی ملاحظه
unconsidered بی ملاحظه
indiscreet بی ملاحظه
incautious بی ملاحظه
unmindful بی ملاحظه
respects ملاحظه
remarked ملاحظه
disregardful بی ملاحظه
remarks ملاحظه
cum grano با ملاحظه
remarking ملاحظه
remark ملاحظه
regard ملاحظه
regards ملاحظه
regarded ملاحظه
rest دیگران
rests دیگران
consider ملاحظه کردن
observing ملاحظه کردن
observed ملاحظه کردن
observe ملاحظه کردن
considerately ازروی ملاحظه
regardant ملاحظه کننده
note ملاحظه کردن
considers ملاحظه کردن
noteless غیرقابل ملاحظه بی نت
reckless بی ملاحظه بی اعتنا
circumspective ملاحظه کار
heeding ملاحظه رعایت
perceiving ملاحظه کردن
perceives ملاحظه کردن
perceived ملاحظه کردن
perceive ملاحظه کردن
heeds ملاحظه رعایت
heeded ملاحظه رعایت
circumspectly ملاحظه کارانه
ciecumspect ملاحظه کار
heed ملاحظه رعایت
worthy of note قابل ملاحظه
regard ملاحظه کردن
regarded ملاحظه کردن
canniness ملاحظه کاری
healable قابل ملاحظه
observes ملاحظه کردن
regards ملاحظه کردن
irrespective of بدون ملاحظه
notes ملاحظه کردن
noting ملاحظه کردن
inadvertent بی ملاحظه سهوی
annotation تحشیه ملاحظه
annotations تحشیه ملاحظه
to take note of ملاحظه کردن
noted مورد ملاحظه
circumspect ملاحظه کار
wary با ملاحظه هشیار
blat بی معنی و بی ملاحظه
regard for others واهمه از دیگران
regard for others رعایت دیگران
aside جدااز دیگران
asides جدااز دیگران
et al مخفف و دیگران
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
blankly بدون ملاحظه بکلی
Without the least regard . بدون کمترین ملاحظه یی
to take in a reef با ملاحظه کار کردن
unconsidered غیر قابل ملاحظه
noticeably بطرز قابل ملاحظه
sizeable قابل ملاحظه بزرگ
considerably بطور قابل ملاحظه
As you can see for yourself. همانطور که ملاحظه می فرمایید
blat بی ملاحظه حرف زدن
petty غیر قابل ملاحظه
without the gloves جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
To be observant of the regulations . ملاحظه مقررات را کردن
remarkably بطور قابل ملاحظه
thoughtful of others با ملاحظه نسبت بدیگران
observantly از روی ملاحظه و رعایت
noteworthiness قابل ملاحظه بودن
remark تبصره ملاحظه کردن
noteworthily بطور قابل ملاحظه
remarked تبصره ملاحظه کردن
remarking تبصره ملاحظه کردن
remarks تبصره ملاحظه کردن
remerkableness قابل ملاحظه بودن
sizable قابل ملاحظه بزرگ
oversubtle بیش از حد ملاحظه کار
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
mind reading کشف افکار دیگران
spoiler محل عیش دیگران
spoilsman محل عیش دیگران
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
infringer متخطی به حقوق دیگران
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
breaches تجاوز به حقوق دیگران
dummies الت دست دیگران
mind reader کاشف افکار دیگران
individualised از دیگران جدا کردن
individualises از دیگران جدا کردن
mind readers کاشف افکار دیگران
breach تجاوز به حقوق دیگران
breached تجاوز به حقوق دیگران
individualising از دیگران جدا کردن
dummy الت دست دیگران
individualize از دیگران جدا کردن
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
individualizing از دیگران جدا کردن
individualizes از دیگران جدا کردن
as a warning to others برای عبرت دیگران
individualized از دیگران جدا کردن
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
heed محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeding محل گذاشتن به ملاحظه کردن
glib answer پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
to take off the gloves رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
You must make allowances for his age . باید ملاحظه سنش را بکنی
Observation of natural phenomena . ملاحظه پدیده های طبیعی
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) . خیلی ملاحظه کار است
It was some consikerable amount. مبلغ قابل ملاحظه ای بود
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
heeds محل گذاشتن به ملاحظه کردن
notably بطور برجسته یا قابل ملاحظه
heeded محل گذاشتن به ملاحظه کردن
observingly از روی ملاحظه حرمت گرارانه
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
reappraising دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
hardball فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
irrespectively بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
to respect persons ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
pokes سکه زدن فضولی در کار دیگران
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
poking سکه زدن فضولی در کار دیگران
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
to throw one's lot با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poke سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com