Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
sea captain	ملاح بزرگ
Other Matches
matelot	ملاح
jack tar	ملاح
sailors	ملاح
sailor	ملاح
sailer	ملاح
an old salt	ملاح
seaman	ملاح جاشو
sailorly	ملاح وار
seamen	ملاح جاشو
go to sea	ملاح شدن
to follow the sea	ملاح بودن
ferryman	ملاح کشتی گذاره
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
grossest	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
majestic	بزرگ
grossing	بزرگ
mighty	بزرگ
greatest	بزرگ
grosses	بزرگ
mightiest	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
gross	بزرگ
smaller	بزرگ نه
mightier	بزرگ
highest	بزرگ
grossed	بزرگ
grosser	بزرگ
vast	بزرگ
gates	در بزرگ
gate	در بزرگ
grave	بزرگ
spankings	بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
smallest	بزرگ نه
spanking	بزرگ
small	بزرگ نه
massive	بزرگ
great-	بزرگ
great	بزرگ
immane	بزرگ
macro	بزرگ
headmen	بزرگ
headman	بزرگ
hugeous	بزرگ
vasty	بزرگ
extra	بزرگ
extra-	بزرگ
extras	بزرگ
massively	بزرگ
long ton	تن بزرگ
large	بزرگ
larger	بزرگ
extensive	بزرگ
nonus	بزرگ
majuscule	بزرگ
adult	بزرگ
full bottomed	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
large sized	بزرگ
majuscular	بزرگ
biggest	بزرگ
bigger	بزرگ
egregious	بزرگ
decuman	بزرگ
dignified	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
doyennes	زن بزرگ
jumbo	بزرگ
jumbos	بزرگ
megapod	بزرگ پا
canis majoris	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
voluminous	بزرگ
large sized a	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
swith	بزرگ
adults	بزرگ
big	بزرگ
king size	بزرگ
of a large size	بزرگ
high	بزرگ
highs	بزرگ
major	بزرگ
swingeing	بزرگ
wallopings	بزرگ
majoring	بزرگ
eminent	بزرگ
walloping	بزرگ
stour	بزرگ
propylon	در بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
bulky	بزرگ
bulkiest	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
majored	بزرگ
bulkier	بزرگ
largen	بزرگ شدن
largen	بزرگ کردن
abbot	راهب بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
largen vi	بزرگ کردن
larged sized	اندازه بزرگ
large intestine	روده بزرگ
leading nations	ملتهای بزرگ
lives of great men	مردمان بزرگ
large detail	جزء بزرگ
large ship	کشتی بزرگ
large ship	ناو بزرگ
largen vi	بزرگ شدن
long boat	کرجی بزرگ
large aircraft	هواپیمای بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,	بزرگ دارد
bulldog	نوعی سگ بزرگ
billows	موج بزرگ اب
dignitary	شخص بزرگ
amplified	بزرگ شدن
magnifier	بزرگ کننده
amplifies	بزرگ شدن
magnifcation	بزرگ سازی
amplify	بزرگ شدن
amplifying	بزرگ شدن
macrography	بزرگ نگاری
macrocyte	هاگدان بزرگ
enlarge	بزرگ کردن
enlarged	بزرگ کردن
magnifier	بزرگ ساز
main frame	کامپیوتر بزرگ
bulk	قسمت بزرگ
bulk	در حجم بزرگ
master mind	فکر بزرگ
main	بزرگ تمام
mandore	ماندولین بزرگ
mandola	ماندولین بزرگ
abbots	راهب بزرگ
galactic	بی نهایت بزرگ
major planets	سیارات بزرگ
major epilepsy	صرع بزرگ
major cycle	چرخه بزرگ
major cycle	بزرگ چرخه
enlarges	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
maximize	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
maximizing	بزرگ کردن
swell	بزرگ شدن
swelled	بزرگ شدن
swells	بزرگ شدن
distend	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distends	بزرگ کردن
billow	موج بزرگ اب
billowed	موج بزرگ اب
maximises	بزرگ کردن
dilating	بزرگ کردن
enlarging	بزرگ کردن
macrocephaly	بزرگ سری
magnified	بزرگ کردن
magnifies	بزرگ کردن
magnify	بزرگ کردن
magnifying	بزرگ کردن
grandmother	مادر بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
dilate	بزرگ کردن
dilates	بزرگ کردن
billowing	موج بزرگ اب
grand mal	صرع بزرگ
grand duke	دوک بزرگ
grand duchess	دوشس بزرگ
grand conanical	بندادی بزرگ
mausoleum	ارامگاه بزرگ
mausoleums	ارامگاه بزرگ
gor bellied	شکم بزرگ
goodman	بزرگ خانواده
aggrandise	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ شدن
aggrandize	بزرگ کردن
giant slalmon	مارپیچ بزرگ
grand mother	مادر بزرگ
zooms	بزرگ کردن
grannie	مادر بزرگ
grandurncle	دایی بزرگ
grandsire	پدر بزرگ
magnification	بزرگ نمایی
grandsir	پدر بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com