Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
English
Persian
caller
ملاقات کننده
callers
ملاقات کننده
meeter
ملاقات کننده
Search result with all words
visitant
ملاقات کننده مهاجر
Other Matches
appointments
قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment
قرار ملاقات وعده ملاقات
ems dispatch
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
visits
ملاقات
visit
ملاقات
visited
ملاقات
linkup
ملاقات
visiting
ملاقات
trysts
قرار ملاقات
conjuncture
ملاقات تصادفی
tryst
قرار ملاقات
gang up
ملاقات کردن
meeting
ملاقات میتینگ
concourse
محل ملاقات
visiting hours
ساعات ملاقات
revisiting
ملاقات مجدد
revisits
ملاقات مجدد
concourses
محل ملاقات
stop by
<idiom>
ملاقات کردن
resort
ملاقات مکرر
revisited
ملاقات مجدد
resorted
ملاقات مکرر
resorts
ملاقات مکرر
revisit
ملاقات مجدد
meeting
ملاقات اجتماع
meetings
ملاقات میتینگ
appointed day
قرار ملاقات
appointment
قرار ملاقات
date
[appointment]
قرار ملاقات
appointed day
وعده ملاقات
appointment
وعده ملاقات
appointments
وعده ملاقات
audience
ملاقات رسمی
audiences
ملاقات رسمی
official meeting
ملاقات رسمی
meetings
ملاقات اجتماع
date
[appointment]
وعده ملاقات
revisited
دوباره ملاقات کردن
tryst
قرار ملاقات گذاشتن
schedule an appointment
قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment
قرار ملاقات گذاشتن
rendezvous
قرار ملاقات گذاشتن
redezvous
رانده وو محل ملاقات
assignation
قرار ملاقات واگذاری
assignations
قرار ملاقات واگذاری
revisit
دوباره ملاقات کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
trysts
قرار ملاقات گذاشتن
obtain an appointment
وقت ملاقات گرفتن
dates
[appointments]
قرار های ملاقات
dates
[appointments]
وعده های ملاقات
appointed days
قرار های ملاقات
appointments
قرار های ملاقات
appointed days
وعده های ملاقات
appointments
وعده های ملاقات
miss an appointment
از دست دادن قرار ملاقات
meet
معرفی شدن به ملاقات کردن
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
redezvous
وعده ملاقات اجتماع مجدد
keep an appointment
قبول کردن قرار ملاقات
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
meets
معرفی شدن به ملاقات کردن
It was a mere accident that we met.
ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
fix someone up with someone
<idiom>
واسطه برای قرار ملاقات دونفر
to arrive in good time
خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
lose touch with
<idiom>
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
blind dates
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind date
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
off balance
<idiom>
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
sidekick
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
calendar program
ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
agendas
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agenda
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program
ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
assemble
انجمن کردن ملاقات کردن
assembled
انجمن کردن ملاقات کردن
assembles
انجمن کردن ملاقات کردن
visits
ملاقات کردن زیارت کردن
redezvous
تلاقی کردن ملاقات کردن
visit
ملاقات کردن زیارت کردن
visited
ملاقات کردن زیارت کردن
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com