Dictiornary-Farsi | ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
lambency	ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم


Other Matches

lambent	دارای روشنایی ملایم
iceblink	روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it is insensitive to light	روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
by f. means	ملایمت
callmness	ملایمت
clemently	به ملایمت
subtilty	ملایمت
mansuetude	ملایمت
imperturbability	ملایمت
gentleness	ملایمت
calmness	ملایمت
mildness	ملایمت
softness	ملایمت
breeziness	ملایمت
blandness	ملایمت
leniency	ملایمت
lenity	ملایمت
affableness	ملایمت
lambencyr	ملایمت
suavity	ملایمت
gently	با ملایمت
amenities	نرمی ملایمت
equanimity	ملایمت ارامی
cooling-off periods	دوره ملایمت
genialize	ملایمت دادن
moderateness	اعتدال ملایمت
amenity	نرمی ملایمت
cooling off period	دوره ملایمت
cooling-off period	دوره ملایمت
inclemency	بی اعتدالی فقدان ملایمت
warmth	تعادل گرما ملایمت
subtilization	ملایمت دقیق و لطیف سازی
negotiations	گفتگو
tractarian	گفتگو
parle	گفتگو
chitchat	گفتگو
conversing	گفتگو
converses	گفتگو
conversed	گفتگو
converse	گفتگو
negotiation	گفتگو ها
negotiations	گفتگو ها
parlance	گفتگو
negotiation	گفتگو
conversations	گفتگو
conversation	گفتگو
indisputable	بی گفتگو
colloquy	گفتگو
dialog	گفتگو
colloquies	گفتگو
talk	گفتگو
talked	گفتگو
talks	گفتگو
chit-chat	گفتگو
discussions	گفتگو
discussion	گفتگو
chit chat	گفتگو
coordinated illumination	روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
speaks	گفتگو کردن
discussions	گفتگو منافره
intertalk	گفتگو کردن
monology	گفتگو باخود
debate	گفتگو کردن
discuss	گفتگو کردن
debatable	قابل گفتگو
discussion	گفتگو منافره
out of one's shell <idiom>	گفتگو دوستانه
dialogue	گفتگو صحبت
dialogues	گفتگو صحبت
tractate	بحث گفتگو
conferences	گفتگو مذاکره
negotiates	گفتگو کردن
to make overtures	گفتگو اغازکردن
interlocutress	طرف گفتگو
to talk [to]	گفتگو کردن [با]
speak	گفتگو کردن
conference	گفتگو مذاکره
negotiated	گفتگو کردن
negotiating	گفتگو کردن
negotiate	گفتگو کردن
upsetting conversation	گفتگو ناراحت کننده
to toughen one's tone	در گفتگو سخت شدن
soliloquize	باخود گفتگو کردن
negotiatory	مبنی بر معامله یا گفتگو
to have an i. with any one	باکسی دیدار و گفتگو کردن
treater	مذاکره کننده طرف گفتگو
interlocutress	زنی که طرف گفتگو باشد
mimed	تقلید نمایش بدون گفتگو
palor	اطاق برای گفتگو خصوصی
mime	تقلید نمایش بدون گفتگو
mimes	تقلید نمایش بدون گفتگو
miming	تقلید نمایش بدون گفتگو
shoptald	گفتگو درباره وضع کسب
chime in <idiom>	ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
communing	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to off negotiations	اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
communes	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
commune	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to negotiate for something	گفتگو و معامله کردن برای چیزی
locutory	تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
communed	مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
collogue	توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
moderated	ملایم
smooth	ملایم
smoothed	ملایم
easier	ملایم
lenitive	ملایم
softer	ملایم
softest	ملایم
moderates	ملایم
good-tempered	ملایم
pigeon livered	ملایم
sedate	ملایم
sedated	ملایم
sedates	ملایم
soft	ملایم
moderating	ملایم
temperate	ملایم
lenis	ملایم
sottovoce	ملایم
smoothe	ملایم
selfpossessed	ملایم
moderate	ملایم
good-natured	ملایم
lentamente	ملایم
blandest	ملایم
bland	ملایم
sedating	ملایم
breezy	ملایم
benignly	ملایم
benign	ملایم
emolliate	ملایم
self-possessed	ملایم
mild	ملایم
meek	ملایم
mildest	ملایم
milder	ملایم
lamblkin	ملایم
agreeable	ملایم
fair spoken	ملایم
good natured	ملایم
good tempered	ملایم
lambent	ملایم
blander	ملایم
easiest	ملایم
easy	ملایم
smooths	ملایم
gentle	ملایم
gentler	ملایم
smooth <adj.>	ملایم
debonnaire	ملایم
restrained	ملایم
gentlest	ملایم
soft <adj.>	ملایم
clement	ملایم
mild flavoured	ملایم
equable	ملایم
dolce	ملایم
smoothest	ملایم
soliloquy	گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to talk something over with somebody	با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
to negotiate [about; on; for] something [with somebody]	گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
soliloquies	گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
ash tire	اتش ملایم
od	سوگند ملایم
lambencyr	با روشنائی ملایم
larghetto	حرکت ملایم
benedict	خوشحال ملایم
lambently	با تابندگی ملایم
genial heat	گرمای ملایم
larghetto	موزیک ملایم
kindly climate	اب وهوای ملایم
kindlity	بطور ملایم
fail soft	با خرابی ملایم
hand gallop	تاخت ملایم
attemper	ملایم کردن
gar	سوگند ملایم
light breeze	نسیم ملایم
cooling off	ملایم شدن
genialize	ملایم کردن
gentle slope	شیب ملایم
glacis	سرازیری ملایم
glacis	شیب ملایم
fail softly	با خرابی ملایم
larghetto	اهنگ ملایم
peanoforte	اهنگ ملایم
lento	بطور ملایم
soften	ملایم کردن
softened	ملایم کردن
softens	ملایم کردن
milden	ملایم کردن
approximation	محاسبه ملایم
approximations	محاسبه ملایم
oddest	:سوگند ملایم
to tone down	ملایم شدن
lenient	ملایم باگذشت
to tone down	ملایم کردن
kindly	دلپذیر ملایم
andante	نسبتا ملایم
temper	ملایم کردن