English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (8 milliseconds)
English Persian
frontage ملوان جبهه جبهه
frontages ملوان جبهه جبهه
Other Matches
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
rear echelon قسمت عقب جبهه عقب جبهه
deploy جبهه
flanking جبهه
flanked جبهه
facade جبهه
facades جبهه
fanades جبهه
deploying جبهه
sinciput جبهه
deploys جبهه
vaward جبهه
front view جبهه
flank جبهه
front جبهه
fronting جبهه
face جبهه
faces جبهه
liner سرباز خط جبهه
warmfront جبهه گرم
tympanum جبهه کلیسا
tympanon جبهه کلیسا
front lines خط مقدم جبهه
tympan جبهه کلیسا
popular front جبهه ملی
superficies نما جبهه
battle line خط جبهه ناوها
fronting جبهه هوا
line replacement تعویض خط جبهه
out of line خارج از خط جبهه
liners سرباز خط جبهه
split از جبهه دورافتادن
lines جبهه جنگ
line جبهه جنگ
front جبهه هوا
wave front جبهه موج
water front جبهه رطوبتی
penetration نفوذ در جبهه
frontages عرض جبهه
frontage عرض جبهه
wave front جبهه امواج رادیویی
front lines خطوط جلو جبهه
popular front جبهه خلق ملی
frontogenesis ایجاد جبهه واحد
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
lateral control کنترل در عرض جبهه
front منادی جبهه جنگ
cold front جبهه هوای سرد
warm front جبهه هوای گرم
pockets پیش رفتگی خط جبهه
pocket پیش رفتگی خط جبهه
warm fronts جبهه هوای گرم
linesmen سربازخط جبهه خط بان
linesman سربازخط جبهه خط بان
cold fronts جبهه هوای سرد
fronting منادی جبهه جنگ
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
prevent defence جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
strongside مربوط به جبهه قوی زمین
split end گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
split t نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
orthograph تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
frontolysis زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
guerrilla جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
mach stem جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
pressure front جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
seagoer ملوان
shipman ملوان
mariners ملوان
buscarel ملوان
gob ملوان
gobs ملوان
mariner ملوان
leatherneck ملوان
an old salt ملوان
galoot ملوان
seaman ملوان
matelot ملوان
sailor ملوان
flatfoot ملوان
seamen ملوان
jack tar ملوان
deck gang ملوان
sailors ملوان
go to sea ملوان شدن
deck hands ملوان ساده
lands man ملوان ناازموده
landsman ملوان نا ازموده
to go to sea ملوان شدن
boatswain's party گروه ملوان
sea chest صندوقچه ملوان
bowman ملوان سینه
deck seamanship ملوان پل کشتی
Shanghai ربودن ملوان
deck gang ملوان پل کشتی
deck hand ملوان ساده
limeys سرباز یا ملوان انگلیسی
limey سرباز یا ملوان انگلیسی
sea dog ملوان کهنه کار
sea lawyer ملوان ایراد گیر
shellback ملوان پیر وبازنشسته
sailor ملوان قایق بادبانی
sailer ملوان قایق بادبانی
sailors ملوان قایق بادبانی
lands man ملوان تازه کار
first lieutenant ناوبان یکم افسر ملوان
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
lubber ادم بی دست وپا ملوان تازه کار
barratry خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
flying dutchman ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
lime juicer ملوان انگلیسی انگلیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com