Dictiornary-Farsi | منادی جبهه جنگ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 103 (6 milliseconds)

English	Persian
front	منادی جبهه جنگ
fronting	منادی جبهه جنگ


Other Matches

shock front	جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle	قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontages	ملوان جبهه جبهه
frontage	ملوان جبهه جبهه
bellman	منادی
front man	منادی
harbingers	منادی
harbinger	منادی
front men	منادی
precursor	منادی
precursors	منادی
the precursor	منادی
postilion	منادی
postillion	منادی
nominative indepdent	اسم منادی
herald	جلودار منادی
heralded	جلودار منادی
heralding	جلودار منادی
heralds	جلودار منادی
the vocative case	اسم منادی
heraldic	متعلق به منادی
beadle	منادی دادگاه
rear echelon	قسمت عقب جبهه عقب جبهه
oblique case	حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
deploy	جبهه
deploying	جبهه
deploys	جبهه
front view	جبهه
sinciput	جبهه
vaward	جبهه
facades	جبهه
flanking	جبهه
flanked	جبهه
flank	جبهه
fronting	جبهه
fanades	جبهه
facade	جبهه
face	جبهه
front	جبهه
faces	جبهه
tympanum	جبهه کلیسا
out of line	خارج از خط جبهه
popular front	جبهه ملی
front lines	خط مقدم جبهه
fronting	جبهه هوا
lines	جبهه جنگ
tympanon	جبهه کلیسا
tympan	جبهه کلیسا
line	جبهه جنگ
superficies	نما جبهه
line replacement	تعویض خط جبهه
warmfront	جبهه گرم
water front	جبهه رطوبتی
penetration	نفوذ در جبهه
frontage	عرض جبهه
frontages	عرض جبهه
split	از جبهه دورافتادن
battle line	خط جبهه ناوها
liners	سرباز خط جبهه
liner	سرباز خط جبهه
wave front	جبهه موج
front	جبهه هوا
wave front	جبهه امواج رادیویی
popular front	جبهه خلق ملی
linesman	سربازخط جبهه خط بان
lateral control	کنترل در عرض جبهه
cold front	جبهه هوای سرد
cold fronts	جبهه هوای سرد
frontogenesis	ایجاد جبهه واحد
in other sectors	در قسمتهای دیگر جبهه
linesmen	سربازخط جبهه خط بان
pockets	پیش رفتگی خط جبهه
pocket	پیش رفتگی خط جبهه
warm front	جبهه هوای گرم
warm fronts	جبهه هوای گرم
front lines	خطوط جلو جبهه
prevent defence	جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
strongside	مربوط به جبهه قوی زمین
limited objective	هدف نزدیک به جبهه دشمن
split end	گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
lateral	افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
orthograph	تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
extended defense	پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
frontolysis	زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
split t	نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
stationary front	جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
rimrock	صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept	تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
guerrillas	جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla	جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas	جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side	سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
military testament	وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
front de liberation national	جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
sanctuaries	منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary	منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
mach stem	جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
line replacement	یکان تعویض کننده یکان جبهه
penetration	نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
d , top concept	تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی