English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
skiable مناسب برای اسکی
Search result with all words
ski run سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
Other Matches
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
burn in حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی
groom اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
waxing cork چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
short ski اسکی کوتاه پهن برای مبتدیان و سالمندان
grooms اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
poma lift تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
fair weather مناسب برای
surfboard تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboards تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
telemark پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
running مناسب برای مسابقه دو
winterish مناسب برای زمستان
airworthy مناسب برای پرواز
airworthiness مناسب برای پرواز
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
cantabile مناسب برای اواز
in pride of grease مناسب برای کشتن
suitable for children مناسب برای بچه ها
dogger اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
ski اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skied اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skis اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
glm روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
fishable مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
offices مناسب برای استفاده در شرکت
roadworthy مناسب برای بکاربردن درجاده ها
office مناسب برای استفاده در شرکت
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
readied مناسب برای استفاده از یا فروش .
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
ready مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies مناسب برای استفاده از یا فروش .
fencible مناسب برای نرده کشی
gressorial مناسب برای راه رفتن
readying مناسب برای استفاده از یا فروش .
sealsking نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
He's not suited for a doctor. او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
lyrical مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
fair drawing طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
sawtimber الوار مناسب برای اره کشی
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
passed یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passes یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
amphimictic مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
that is i. to this purpose برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
bug taper ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
slotting منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
slots منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slot منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
The fire is fit to roast the meat. این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
diagonal اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sectors شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
sector شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
fourth generation computers زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populate 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
enumerated type فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
outside اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outsides اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
skied اسکی
ascii اسکی
ski اسکی
skis اسکی
airplane turn اسکی کوهی
downhill اسکی سرعت
uphill اسکی سرعت
water-skied اسکی ابی
water-skis اسکی ابی
hydro ski اسکی ابی
skis چوب اسکی
ski چوب اسکی
waxes واکس اسکی
hydro ski اسکی روی اب
water-ski اسکی ابی
tip نوعی اسکی
langlauf اسکی صحرانوردی
water ski اسکی ابی
touring ski اسکی تورینگ
skied چوب اسکی
ski boot چکمه اسکی
ski tow تله اسکی
ice skate اسکی روی یخ
ice-skate اسکی روی یخ
ski suit لباس اسکی
wax واکس اسکی
ice-skates اسکی روی یخ
waxed واکس اسکی
ski pole چوبدست اسکی
skiing ورزش اسکی
skiing اسکی بازی
ski jumps پرش با اسکی
skier اسکی باز
skiers اسکی باز
cross county اسکی صحرانوردی
ski boot کفس اسکی
ski lift تله اسکی
tipping نوعی اسکی
turtlenecks یقه اسکی
skiier اسکی باز
turtleneck یقه اسکی
bindings فیکساتور اسکی
ski lifts تله اسکی
ascii code رمز اسکی
ski jump پرش با اسکی
piste پیست اسکی
ascii file فایل اسکی
binding فیکساتور اسکی
aquaplaning اسکی روی اب
camber انحنای جلوی اسکی
skimeister بهترین اسکی باز
tails قسمت عقب اسکی
snow boot پوتین برف یا اسکی
water-skis چوب اسکی روی اب
cambers انحنای جلوی اسکی
grass skiing اسکی روی چمن
single pole چوبدستی تکی اسکی
ski world cup جام جهانی اسکی
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
water-skied چوب اسکی روی اب
ski tourer اسکی باز تفریحی
tailed قسمت عقب اسکی
tail قسمت عقب اسکی
balaclavas نوعی کلاه اسکی
water skiing اسکی بازی روی اب
water-ski چوب اسکی روی اب
ski pole چوب اسکی بازی
miniski نوعی اسکی کوتاه
balaclava نوعی کلاه اسکی
water-skiing اسکی بازی روی اب
gate دروازه شروع اسکی
ice-skates روی یخ اسکی کردن
ice-skate روی یخ اسکی کردن
gates دروازه شروع اسکی
figure ski طرح چوب اسکی
ascii sort order نظم ترتیبی اسکی
ascii character set مجموعه کاراکترهای اسکی
water ski چوب اسکی روی اب
aquaplane تخته اسکی روی اب
binder نوعی واکس اسکی
binders نوعی واکس اسکی
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
freestyle مسابقههای اسکی ازاد
basket حلقه یا گل چوبدست اسکی
baskets حلقه یا گل چوبدست اسکی
shovel لبه منحنی اسکی
shoveled لبه منحنی اسکی
shoveling لبه منحنی اسکی
shovelled لبه منحنی اسکی
shovelling لبه منحنی اسکی
shovels لبه منحنی اسکی
ice skate روی یخ اسکی کردن
surfboarder اسکی باز روی اب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com