Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
non renewable resource
منبع بازگشت ناپذیر
Other Matches
irreversible
بازگشت ناپذیر
non renewable resource
منبع تجدید ناپذیر
uninterruptable power supply
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
ups
منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source
منبع خطی منبع شبکه
invulnerable
زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
returns
بازگشت
relapse
بازگشت
relapsed
بازگشت
relapses
بازگشت
recession
بازگشت
recessions
بازگشت
relapsing
بازگشت
recoveries
بازگشت
recovery
بازگشت
regression
بازگشت
reversion
بازگشت
return
بازگشت
flyback
بازگشت
returned
بازگشت
recess
بازگشت
recesses
بازگشت
returning
بازگشت
hark back
بازگشت
recursion
بازگشت
adverence
بازگشت
returnees
بازگشت کننده
returnee
بازگشت کننده
return account
حساب بازگشت
reentry point
نقطه بازگشت
returned
اعاده بازگشت
return address
نشانی بازگشت
recursivity
خاصیت بازگشت
electron recoil
بازگشت الکترون
homing pigeon
بازگشت کبوتر
repatriating
بازگشت به وطن
homing pigeons
بازگشت کبوتر
reference
بازگشت مرجع
references
بازگشت مرجع
line of retreat
خط بازگشت یکانها
cannot
بازگشت شود به کن
return
اعاده بازگشت
repatriate
بازگشت به وطن
repatriated
بازگشت به وطن
repatriates
بازگشت به وطن
regression
بازگشت به گذشته
return key
کلید بازگشت
retrace interval
دوره بازگشت
carriage return
بازگشت نورد
retrace period
دوره بازگشت
retrace time
دوره بازگشت
chare
کردن بازگشت
reversibility
بازگشت پذیری
come around
بازگشت کردن به
cr
بازگشت نورد
rz
بازگشت به صفر
char
کردن بازگشت
returning
اعاده بازگشت
return to zero
با بازگشت به صفر
return interval
دوره بازگشت
return to zero
بازگشت به صفر
chars
کردن بازگشت
returns
اعاده بازگشت
charring
کردن بازگشت
come back
بازگشت بازیگر
repercussions
بازگشت پسزنی
recidivation
بازگشت به تکرار جنایات
refer
فرستادن بازگشت دادن
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
reference
کتاب بس خوان بازگشت
referred
فرستادن بازگشت دادن
references
کتاب بس خوان بازگشت
reversible figures
شکلهای بازگشت پذیر
reversible perspective
نمای بازگشت پذیر
payoff period
دوره بازگشت سرمایه
payout period
دوره بازگشت سرمایه
recidivism
بازگشت به تکرار جنایات
recurrent
راجعه بازگشت کننده
nrz
بدون بازگشت به صفر
flyback power supply
توان اور بازگشت
refers
فرستادن بازگشت دادن
kickback power supply
توان اور بازگشت
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
curtain call
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
curtain calls
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
activates
بازگشت بازیگر به زمین
activate
بازگشت بازیگر به زمین
activated
بازگشت بازیگر به زمین
ball return
بازگشت گوی بولینگ
regression
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
activating
بازگشت بازیگر به زمین
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
ball retour track
مسیر بازگشت گوی بولینگ
repatriating
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
circulates
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulated
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulate
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
repatriate
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriated
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriates
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
reconversion
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
walkabout
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabouts
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
holdup
بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
Jehovah's Witnesses
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
latency
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
supplying
منبع
hotbeds
منبع
source
منبع
receptacles
منبع
supplied
منبع
fount
منبع
resourc
منبع
resource
منبع
water supply
منبع اب
water supplies
منبع اب
hotbed
منبع
supply
منبع
rootstock
منبع
water system
منبع اب
references
منبع
cistern
منبع اب
receptacle
منبع
source code
کد منبع
small reservoir at well top
منبع
pool
منبع
pools
منبع
pooled
منبع
wellspring
منبع
origin
منبع
cistern
منبع
cisterns
منبع
reference
منبع
fountains
منبع
fountain
منبع
cisterns
منبع اب
origins
منبع
head spring
منبع
unchallenged
بحث ناپذیر
imperviable
نم ناپذیر
watertight
اب ناپذیر
inappeasable
ناپذیر
waterproofed
نم ناپذیر
waterproof
نم ناپذیر
waterproofs
نم ناپذیر
attack origine
محل یا منبع تک
grid bias supply
منبع ولتاژشبکه
electron emitter
منبع الکترون
aliunde
از منبع دیگر
data source
منبع داده
lighting source
منبع روشنایی
resource
منبع ممر
cold body
منبع سرد
heat supply
منبع حرارتی
magnetic storage
منبع مغناطیسی
mains supply
منبع شبکه
current supply
منبع جریان
cooling water supply
منبع اب سرد
elevated tanke
منبع اب هوائی
cold water supply
منبع ابسرد
agency of communications
منبع ارتباط
excitation source
منبع برانگیختگی
energy supply
منبع انرژی
energizer
منبع انرژی
incandescent source
منبع ملتهب
elevator boot
منبع بالابر
fountainhead
منبع خبر
image source
منبع تصویر
information source
منبع اطلاعات
isogenous
دارای یک منبع
illuminant
منبع نور
light point
منبع روشنایی
light source
منبع نور
message source
منبع پیام
voltage source
منبع الکتریسیته
source computer
کامپیوتر منبع
source document
سند منبع
thermal reservoir
منبع گرما
source language
زبان منبع
source listing
لیست منبع
source of power
منبع قدرت
authority
منبع موثق
originals
منبع سرچشمه
source of power
منبع انرژی
second source
منبع دوم
resource file
فایل منبع
voltage source
منبع قدرت
voltage source
منبع ولتاژ
resource sharing
اشتراک منبع
wellhead
منبع چشمه
resource allocation
اختصاص منبع
word of mouth
<idiom>
از منبع موثق
source
منبع منشاء
noise
منبع تغذیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com