English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
with all speed منتهای سرعت
Other Matches
the utmost love منتهای دوستی
head over heels <idiom> منتهای درجه
at best منتهای مراتب
the uttermost poverty منتهای بینوایی
utmost منتهای کوشش حداکثر
the utmost limits دورترین منتهای کوشش
low water mark منتهای بدی اوضاع
to work out منتهای استفاده را کردن از
it was at its height به منتهای درجه رسیده بود
i did my best منتهای کوشش خود را کردم
to stain every nervers منتهای کوشش خود را کردن
to exhaust one's efforts منتهای کوشش را بعمل اوردن
to strain every nerve منتهای کوشش را بعمل اوردن
it is of the last importance منتهای اهمیت را دارا است
epicurus بود خوش گذرانی منتهای سعادت
i did my very best منتهای کوشش خود را بعمل اوردم
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
decelerated از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
speed سرعت
low velocity با سرعت کم
paces سرعت
paced سرعت
pace سرعت
attack speed سرعت تک
haste سرعت
promptitude سرعت
tilts سرعت
terminal velocity سرعت حد
tilted سرعت
tilt سرعت
rapidity سرعت
accelerates بر سرعت
speediness سرعت
seepage velocity سرعت زه اب
souic do سرعت
accelerating بر سرعت
accelerate بر سرعت
speeding سرعت
speeds سرعت
accelerated بر سرعت
fastnesses سرعت
fleety به سرعت
swiftly به سرعت
acceleration سرعت
speedy سرعت
velocities سرعت
rate سرعت
liner velocity سرعت
directly به سرعت
swiftness سرعت
rates سرعت
fastness سرعت
celerity سرعت
line speed سرعت خط
expeditiousness سرعت
velocity سرعت
low velocity کم سرعت
cyclometer سرعت سنج
full speed حداکثر سرعت
full speed سرعت کامل
permissible velocity سرعت مجاز
friction velocity سرعت اصطکاکی
quickness سرعت انتقال
rate of deposition سرعت ته نشست
rate equation معادله سرعت
surface speed سرعت محیطی
rate constant ثابت سرعت
radial velocity سرعت شعاعی
phase speed سرعت فاز
critical speed سرعت بحرانی
phase velocity سرعت موج
cruising speed سرعت دریانوردی
quickness سرعت فوریت
dashman دونده سرعت
deceleration lane خط تقلیل سرعت
delivery speed سرعت تحویل
group velocity سرعت گروهی
critical velocity سرعت بحرانی
ground speed سرعت زمینی
phase velocity سرعت فاز
discharge velocity سرعت تخلیه
piston speed سرعت پیستون
rate of dissolution سرعت انحلال
speed control کنترل سرعت
expediting سرعت بخشیدن
speed characteristics مشخصه سرعت
speed adjustment تنظیم سرعت
flank speed حداکثر سرعت
flank speed سرعت جانبی
safe velocity سرعت مطلوب
rotational speed سرعت چرخش
flat out حداکثر سرعت
ultimate speed سرعت نهایی
escape velocity سرعت گریز
engin speed سرعت موتور
endurance time سرعت مداوم
exhaust velosity سرعت خروج
pen speed سرعت قلم
fall velocity سرعت سقوط
final velocity سرعت نهایی
electron velocity سرعت الکترونها
velocity سرعت حرکت
reverse speed سرعت معکوس
raced مسابقه سرعت
races مسابقه سرعت
rate of reaction سرعت واکنش
flying speed سرعت پرواز
rate of pouring سرعت ریزش
sympieszometer سرعت سنج
rate of fire سرعت تیر
drift of a current سرعت جریان
race مسابقه سرعت
response rate سرعت پاسخ
relative velocity سرعت نسبی
fleetness سرعت سیر
reading speed سرعت خواندن
reading rate سرعت خواندن
drift velocity سرعت سوق
drift velocity سرعت رانش
rate of current سرعت جریان
escape velocity سرعت فرار
input speed سرعت اولیه
angular velocity سرعت زاویهای
liner velocity بردار سرعت
angular speed سرعت زاویهای
motor speed سرعت موتور
airspeed indicator سرعت نما
burst rate سرعت پشت سر هم
muzzle velocity سرعت دهانه
actual velocity سرعت واقعی
no load speed سرعت بی باری
celerity سرعت فاز
accelerometer سرعت سنج
celerity سرعت موج
change of speed تغییر سرعت
speed variation تغییر سرعت
limiting speed سرعت محدود
on load speed سرعت بار
local velocity سرعت موضعی
initial speed سرعت اولیه
low speed aerodynamics ایرودینامیک سرعت کم
basic speed سرعت اولیه
base speed سرعت منتجه
base speed سرعت مبنا
bit rate سرعت ذرهای
bit rate سرعت بیتی
average speed سرعت متوسط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com