Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
English
Persian
pt down
منسوخ کردن از بین بردن
Search result with all words
abolishes
ازمیان بردن منسوخ کردن
abolishing
ازمیان بردن منسوخ کردن
Other Matches
abrogate
منسوخ کردن
abjure
منسوخ کردن
withdraw
منسوخ کردن
revoke
منسوخ کردن
remit
منسوخ کردن
nullify
منسوخ کردن
elide
منسوخ کردن
dissolve
منسوخ کردن
cancel
منسوخ کردن
annul
منسوخ کردن
abolish
منسوخ کردن
antiquate
برانداختن منسوخ کردن
abrogates
باطل کردن منسوخ کردن
out of d.
منسوخ
out of day
منسوخ
outmoded
منسوخ
outdated
منسوخ
ci devant
منسوخ
abolished
منسوخ
abrogated
منسوخ
abrogate
منسوخ
abrogates
منسوخ
rococo
منسوخ
repealed
منسوخ
obsolete
منسوخ
obsolescent
منسوخ
antiquated
منسوخ
obsolesce
منسوخ شدن
dead
منسوخ کهنه
dead letter
قانون منسوخ
abolishable
منسوخ کردنی
abrogable
منسوخ شدنی
to fall in to d.
منسوخ شدن
demode
منسوخ شده
outmode
منسوخ شدن
dementia praecox
اصطلاح منسوخ برای اسکیزوفرنی
czech defence
نام منسوخ دفاع اسلاو
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
commissioning
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
take off
بردن کم کردن
conduct
هدایت کردن بردن
conducted
هدایت کردن بردن
takes
لمس کردن بردن
take
لمس کردن بردن
conducts
هدایت کردن بردن
conducting
هدایت کردن بردن
infers
استنباط کردن پی بردن به
inferring
استنباط کردن پی بردن به
infer
استنباط کردن پی بردن به
inferred
استنباط کردن پی بردن به
to push out
پیش بردن جلو بردن
imbibes
تحلیل بردن فرو بردن
imbibed
تحلیل بردن فرو بردن
imbibing
تحلیل بردن فرو بردن
imbibe
تحلیل بردن فرو بردن
encouraged
تقویت کردن پیش بردن
revelled
عیاشی کردن لذت بردن
swoops
چپاول کردن از بین بردن
revels
عیاشی کردن لذت بردن
swooping
چپاول کردن از بین بردن
liquidate
از بین بردن مایع کردن
swooped
چپاول کردن از بین بردن
reveling
عیاشی کردن لذت بردن
encourages
تقویت کردن پیش بردن
encouage
پیش بردن دلگرم کردن
to show one to the door
کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
revelling
عیاشی کردن لذت بردن
reveled
عیاشی کردن لذت بردن
foray
تهاجم کردن بیغما بردن
forays
تهاجم کردن بیغما بردن
aminister
تهیه کردن بکار بردن
run (someone) in
<idiom>
به زندان بردن ،دستگیر کردن
make for
کمک کردن پیش بردن
profit
سود بردن منفعت کردن
liquidating
از بین بردن مایع کردن
liquidates
از بین بردن مایع کردن
profited
سود بردن منفعت کردن
profits
سود بردن منفعت کردن
liquidated
از بین بردن مایع کردن
to wash offŠout or away
باشستش بردن یاپاک کردن
swoop
چپاول کردن از بین بردن
encourage
تقویت کردن پیش بردن
extirpate
ریشه کن کردن ازبین بردن
revel
عیاشی کردن لذت بردن
elate
بالا بردن محفوظ کردن
masochism
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
transposing
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
removal
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
priori
باب پی کردن بردن از علت به معلول
palaver
از راه بدر بردن چاخان کردن
squares
بتوان دوم بردن مجذور کردن
shove
با زور پیش بردن پرتاب کردن
squared
بتوان دوم بردن مجذور کردن
shoving
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoves
با زور پیش بردن پرتاب کردن
submerging
دراب فرو بردن زیر اب کردن
square
بتوان دوم بردن مجذور کردن
shoved
با زور پیش بردن پرتاب کردن
submerges
دراب فرو بردن زیر اب کردن
submerged
دراب فرو بردن زیر اب کردن
squaring
بتوان دوم بردن مجذور کردن
kills
تلفات منفجر کردن از بین بردن
kill
تلفات منفجر کردن از بین بردن
transposes
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
unlearnt
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
submerge
دراب فرو بردن زیر اب کردن
unlearns
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearn
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
transpose
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
debase
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debased
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
deal lift
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
debases
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
removing
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
inflate
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to make the most of
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
inflates
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
demoratize
بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
inflating
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
remove
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
to give one a lift
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
synonymize
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulating
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
gesticulated
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
squelch circuit
یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
plunder
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plunders
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plundering
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
carriage
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
demoralising
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
carriages
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
demoralised
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
plucks
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
applications
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
application
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
steal
به سرقت بردن یا سرقت کردن
steals
به سرقت بردن یا سرقت کردن
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
show to the door
تا دم در بردن
carried
بردن
to bear away
بردن
make away with
<idiom>
بردن
remove
بردن
removes
بردن
drive
بردن
drives
بردن
live
به سر بردن
lead
به سر بردن
senses
پی بردن
find out
پی بردن
removing
بردن
traces
پی بردن به
go away with
بردن
steered
بردن
convey
بردن
steers
بردن
conveyed
بردن
to have it
بردن
conveying
بردن
steer
بردن
sensed
پی بردن
leads
بردن
to go away with
بردن
lead
بردن
carrying
بردن
carry
بردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com