Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
deprossion
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
Other Matches
cyclone
منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
cyclones
منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
barometric pressure
فشار بارومتری
barometric altimeter
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
sector scan
کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
barometric
بارومتری
barometric altitude
ارتفاع بارومتری هواپیما
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
wettish
نسبتا تر
rather
نسبتا
comparatively
نسبتا
sort of
نسبتا
relatively
نسبتا"
semiarid
نسبتا کم اب
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
nowhere near
نسبتا دور
strongish
نسبتا قوی
subaquatic
نسبتا ابزی ا
yellowy
نسبتا زرد
considerably
نسبتا"زیاد
thickly
نسبتا ضخیم
prettyish
نسبتا زیبا
goodish
نسبتا خوب
lightish
نسبتا سبک
stiffish
نسبتا سخت
andante
نسبتا اهسته
lightish
نسبتا روشن
youngish
نسبتا جوان
thinnish
نسبتا لاغر
thickish
نسبتا ضخیم
andante
نسبتا ملایم
oldish
نسبتا پیر
tallish
نسبتا بلند
smallish
نسبتا کوچک
slowish
نسبتا کند
modest
معتدل نسبتا کم
darkish
نسبتا تاریک
poorish
نسبتا فقیر
coolish
نسبتا خنک
hypothermal
نسبتا گرم
poorish
نسبتا ضعیف
largish
نسبتا بزرگ
widish
نسبتا وسیع
somedeal
اندکی نسبتا
biggish
نسبتا بزرگ
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
territorial
منطقهای
regionally
منطقهای
zonary
منطقهای
regional
منطقهای
zonular
منطقهای
zonal
منطقهای
heavy-set
چهارشانه و نسبتا چاق
fairest
نسبتا خوب متوسط
partly
نسبتا دریک جزء
enough
باندازهء کافی نسبتا
sweetish
چیز نسبتا شیرین
fair
نسبتا خوب متوسط
fairer
نسبتا خوب متوسط
flattish
نسبتا خنک یابیمزه
fairs
نسبتا خوب متوسط
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
regional trade
تجارت منطقهای
area confinement facility
بازداشتگاه منطقهای
regional projects
طرحهای منطقهای
regional economy
اقتصاد منطقهای
territorial
محلی منطقهای
regional gap
شکاف منطقهای
regional center
مرکز منطقهای
regional network
شبکه منطقهای
regional development
توسعه منطقهای
zones
دفاع منطقهای
zone
دفاع منطقهای
area monitoring
مراقبت منطقهای
area interdiction
ممانعت منطقهای
area fire
اتش منطقهای
zone defence
دفاع منطقهای
area bombing
بمباران منطقهای
area evacuation
تخلیه منطقهای
area evacuation
اخراجات منطقهای
area defense
پدافند منطقهای
zone purification
تصفیه منطقهای
area signal center
مرکزمخابرات منطقهای
area target
اماج منطقهای
area target
هدف منطقهای
area study
بررسی منطقهای
zone refining
پالایش منطقهای
circuit court
دادگاه منطقهای
carpet bombing
بمباران منطقهای
good
معتبر موجه نسبتا" زیاد
large-scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
area sampling
نمونه گیری منطقهای
area control center
مرکز کنترل منطقهای
regionalistic
منطقهای ناحیه گرای
zonal tournament
تورنمنت منطقهای شطرنج
convalescent center
بیمارستان ثابت منطقهای
demolition belt
کمربند تخریب منطقهای
regional planning
برنامه ریزی منطقهای
regionalist
منطقهای ناحیه گرای
orthocephalic
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
clothesline
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gallinipper
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
redeploying
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeploys
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
plastic zone
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
redeploy
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeployed
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
extended defense
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
watershed
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watersheds
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
equisignal zone
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
acerbic
<adj.>
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
anthracite
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
carpet bombing
توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
ectoplasm
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
third area conflict
جنگ در منطقهای غیر ازسرزمین دو طرف جنگ مبارزه در کشور سوم
zone time
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
jijim
[cicim]
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
synoptic situation
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
filikli
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
contiguous zone
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
back iron
بن فشار
thrusting
فشار
pressure vessel
فشار
weight
فشار
thrusts
فشار
atmospheric pressure
فشار جو
fantod
فشار
barometric pressure
فشار جو
isobare
هم فشار
isopiestic
هم فشار
back pressure
پی فشار
pressing
فشار
distraint
فشار
ice push
فشار یخ
water pressure
فشار اب
thrust
فشار
hydraulic pressure
فشار اب
total pressure
فشار کل
bunt
فشار با سر
strain
فشار
impact
فشار
pushes
فشار
pushed
فشار
strains
فشار
push
فشار
atmosphere
فشار جو
low pressure
فشار کم
growing pains
فشار
brunt
فشار
pressure
فشار
isobars
تک فشار
isobars
هم فشار
isobar
تک فشار
stroke
فشار با پا
isobar
هم فشار
line of thrust
خط فشار
exertions
فشار
exertion
فشار
tensions
فشار
sense of pressure
حس فشار
stressing
فشار
zip
فشار
zipped
فشار
zipping
فشار
stresses
فشار
zips
فشار
violence
فشار
constraint
فشار
pressure sense
حس فشار
tension
فشار
compression
فشار
atmospheres
فشار جو
impacts
فشار
stroking
فشار با پا
strokes
فشار با پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com